من اول تیر بیمارستان بستری بودم تو ccuشبا ک خوابم نمیبرد...فردا صبحشم موقع آنکارد تخت ۶صبح میگفتن اینو ول کنید تازه خوابش برده😆بعد فکرشو کن توccuمدل خوابیدنه منو...یه بالشت زیر سرم یه بالشتم رو سرم بعد دَمِ رو😆😆😆
با کلی دستگاه ک بهم وصل بود آی حرص میخوردن ولی میخندیدنا...ولی فکر کن جلوی یه مرد سختگیر ک میومد هرروز سرکشی دیگه منو ک میدید میخندید میگفت ایشونم مستمر آزادن😎😎🤣🤣