2777
2789
قربون خدا برم😔 چه میشه کرد جز صبر و توکل.. انشاالله تو هم به زودی دلت شاد میشه و اشکی جز اشک شوق تو ...

مهربان جان سیکلت چندروزست؟شاید قبل ازدوازدهم آزاد شده و رفته چسبیده به دلت😍 ناامید نباش خدا در همین نزدیکیست

خدایا بی نهایت بار شکرت...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



مهربان جان سیکلت چندروزست؟شاید قبل ازدوازدهم آزاد شده و رفته چسبیده به دلت😍 ناامید نباش خدا در همین ...

فداتم که امیدواری میدی.. گلم پری شدم. سیکلم ۲۶ روزست نازنین

خدای دوست داشتنیِ من، ممنون که هر لحظه مراقب من و زندگیم هستی😍عاشقتم❤یا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر🤲
مهربان جان ب نظرم لز استرس بیخیال شو ی مدت


مهتاب قشنگم استرس که بی اندازه دارم خصوصا زمان تخمک گذاری...هر چی تلاش میکنم بیخیال باشم بی فایدست ☹

خدای دوست داشتنیِ من، ممنون که هر لحظه مراقب من و زندگیم هستی😍عاشقتم❤یا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر🤲
فولی بزرگ نداشتی؟یا کلا نداشتی؟

همه ریز بودن و بدرد نخور☹

خدای دوست داشتنیِ من، ممنون که هر لحظه مراقب من و زندگیم هستی😍عاشقتم❤یا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر🤲
شرایط بدنی منو تو مثل هم هس.باید محرک بخوریم


آره فک کنم..دکتر به من پودر اینو فولیک داد که هر ۱۲ ساعت بخورم.. حالا خودم میخواستم در کنارش قرص ابواست بگیرم استفاده کنم دو دلم بگیرم یا نه...

خدای دوست داشتنیِ من، ممنون که هر لحظه مراقب من و زندگیم هستی😍عاشقتم❤یا مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر🤲
آره فک کنم..دکتر به من پودر اینو فولیک داد که هر ۱۲ ساعت بخورم.. حالا خودم میخواستم در کنارش قرص ابو ...

سیاهدانه و عسل.و دمنوش شکوفه سنجد و رازیانه و هویچ هم میخام امتحان کنم.کلی پول دادم خریدم.

😉

سلام عزیزای دلم. من همه این درد وغصه هایی که میگین چشیدم،خوب میفهممتون.

باید باور کنید که آرامش مثل قرص و آمپول که استفاده میکنیم برا درمان، مجبوریم داشته باشیم. باید ببینین با چی وقتتون میگذره، مثلاً من یه کتاب رنگ آمیزی خریده بودم، همون هفته که بچم رو از دست دادم.خط خطی کردن انگار آرومم میکرد.کلی کاغذ خط خطی شده داشتم. همسرم تو جاده از ته دل جیغ میکشید. هرکس فرق می‌کنه. ولی سعی کنین اول خودتون رو کمی تخلیه کنین.

بعد از مدتی وسواس گرفته بودم، هر روز تمام خونه رو میسابیدم. برا خودتون خرید کنین، ما اون چند ماه حقوق هم نگرفته بودیم. ولی با همسرم، گاهی هم تنها میرفتم، شده یه چیز کوچکی میخریدم.یه رژ  یا لاک جدید، نه خیلی گرون.یا کافه می رفتم کتاب می‌خوندم. بعضی وقتا که بارون می‌بارید بی هدف قدم میزدم. پارک بانوان دوچرخه سواری. کلا هربار که فکری میشدم یه کار میکردم. بماند که بعضیا بهم میگفتن بیکار...

مرحله سوم که پنج شیش ماه گذشت کلاس ثبت نام کردم، دوره معلمی، اصلا کارورزی که با بچه ها داشتم تمام وقت من رو پر کرد، نفهمیدم چندماه چطور گذشت. با معلما اردو رفتیم و مشغول طرح درس و گزارش کار شدم.

اینهایی که میگم فقط شما میفهمین چقدر انجام دادنش سخت بود، شاید از نظر بقیه ساده به نظر بیاد.حتی موقع تایپ پایان نامم اشک نمی‌داشت صفحه رو ببینم. واقعا زجر کشیدم، اما چندتا چیز بهم انرژی میداد. اول اینکه میدونستم خدا مهربونه و این بهم امید حرکت میداد. محرم و صفر هم بود، مداحی که گوش میدادم درد خودم به نظرم خیلی کوچیک تر میشد.

دوم اینکه بچه بعدی که گناهی نداره، قرار نیست اون بیاد برای آروم کردن من؛ حق داره مادر سالم داشته باشه. 

سوم اینکه اتفاقی با چند نفر آشنا شدم که شرایط مشابه من رو داشتن و الان سنشون گذشته بود. یه سری ترحم انگیز به نظرم میومدن، جوری که هیچ کس دلش نمی‌خواست جای اونا باشه،ظاهر افسرده و بی اعتماد به نفس.طبعا دوستای کمی هم داشتن، هیچ پیشرفتی هم تو زندگی نداشتن. اما یه سری‌شون عین مردم عادی به نظر میومدن، حتی جذاب تر.جالبه که گروه اول بعضاً بچه دار شده بودن و گروه دوم دیگه هیچ وقت بچه دار نشدن. من هیچ کدومشون رو قضاوت نمیکنم، هرکسی شرایطی داره.

منظورم اینه عزت نفس‌تون رو حفظ کنین، خدای نکرده، گوش شیطون کر، اگر هم نشد بعد از چند سال لااقل به یه هدفی رسیده باشیم. مثلاً آرزوی من این بود معلم شم، تمام تلاشم رو براش میکردم،اولش سخت ولی بعدش لذت بخش بود. البته هم موقع پریودی کلللی گریه میکردم، سیسمونیا و مامانای با کالسکه امونم رو بریده بودن، با همسرم بحث و داد وبیداد میکردیم و باز آشتی و باز زندگی ادامه داشت...

ببخشید اگر طولانی شد و از حوصلتون خارج بود، فقط دلم میخواست کوچکترین کمکی هم شده بکنم، شاید انگیزتون بیشتر شه، استرس کمتر و ایشالااااا بارداری مجدد. از صمیم قلبم براتون دعا میکنم،هر روز



سلام عزیزای دلم. من همه این درد وغصه هایی که میگین چشیدم،خوب میفهممتون. باید باور کنید که آرامش مثل ...

خیلی عالی بود.احسنت.ممنونم اومدی و قوت قلبی.بیشتر برامون بنویس.چن سال گذشته.الان چطوری؟

نی نی جدیدت مبارک.

این غم کمرنگ یا بیرنگ میشه؟؟؟

😉

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز