بقیه خوابن.صبحانه چی بخوریممممم؟
شاید فشار خون مزمن داشتی.چون ورم من مسمومیت بارداری بود.خلاصه بارداری بعدی باید انوکساپارین بزنیم.کاش میشد فراموش میکردیم.کاش اون یکسال رو فراموش میکردیم.کاش به نی نی هامون دلمون نمیسوخت.کاش از سنگ بودیم.نی نی کوچولوهامون رفتن.کاش مثل زنهای قدیمی راحت باردار میشدیم.دیشب خواب میدیدم یکی بهم میگفت تو مقصر نبودی...
چون من همش خودمو مقصر میدونم.درسته مقصر اصلی کوتاهی دکتر و مرکز بهداشت بود.ولی خب منم نباید ورم بدنمو طبیعی میدونستم.
زنهای قدیمی سالی یکبار میزاییدن.انقد مشگلاتشون زیاد بود که فکر بچه ای که مرده نمیموندن.چون سالی یکبار میزاییدن .ماهم اگه زود باردار میشدیم فکرمون رو گستردهمیکردیم.الان زوم کردیم به گذشته
مهربان جانم نمیگم چطور به نی نی یار بگی همین تموم شد و رفت😒 ما اینجا بهت احتیاج داریم هرچند ما مثل تو خوب نیستیم ولی تو هم یه کوچولو به ما احتیاج داری گلم باید هوای همو داشته باشیم نرو تو تنهامون نذار حداقل من که خودم میام تاپیک به امید اینکه بیام پیامای جدیدتو بخونم که همیشه امیدواری میده گلم دوستاتو تنها نذار اینجا❤️
مریم جون باور کن منم انقدر خستم روحم درد میکنه احساس میکنم... دیگه کلا بیخیال اقدام شدم این از من.... زوری نیست که خدا بخواد بده همچین میده خودت میمونی چطور شد اون بالایی فقط باید بخواد عزیز‌دلم... من اکثر وقتا سعی‌میکنم آرامشمو حفظ کنم ولی منم آدمم یه وقتایی کم میارم کاش خدا باهامون اینکارو نمیکرد
من دختر قوی بودم تو این مرحله از زندگیم واقعا کم اوردم هیچوقت فکر نمیکردم دغدغه زندگیم بشه بچه... خدایا قربونت برم اگه میخواستی بگیری چرا حس مادرانه رو تو ما بیدار کردی بعد کور کردی
