چشم گلی هر روز خدا رو شکر می کنم
چند شب اول بعد زایمان خواب بد میدم و تو خواب جیغ میزدم و گریه میکردم یه شب خواهرم داشت ارومم میکرد گفت تو داری با خدا لج میکنی خداست دلش خواست بهت داد حالا خواست گرفت، خیلی راحت میتونه جون ماها رو هم بگیره
اینو که گفت خیلی ترسیدم بعد شکر کردم اگه یک کدوم از همون اعضای خانوادم برن چطور تحمل کنم. کلی از خدا معذرت خواستم و شکر کردم. بعد اون شب شکر خدا دیگه کابوس ندیدم.
السا جون نمیدونم کجایی گلم ولی عزیز خوانواده هر جا هم باشن، فقط باشن و سالم باشن عزیزم بقول خودت تنها پشتیبان همونان.
اینجاست که بایدگفت شیرمادرت حلالت
عزیزم تو هم احساس میکنم بهتر شدی
شایدم اینجا داری وانمود میکنی ولی حتی اگه وانمود هم باشه بازم نتیجه بخش هست
سعی کن اینقدر نگی من مشکل بارداری دارم بخدا در هر ماه ۲۵٪ شانس برای یک زوج کاملا سالم هست که بچه دار بشن
خدا نکنه عزیزم، راستش به پسرم که فک میکنم می خوام هر چه زودتر اقدام کنم خیلی دلم تنگ شده براش برای لگدای توپولوش، پاشنه پاش که همیشه تو پهلوم فرو میکرد، الهی مامان فداش میشد، اما به واقعیت زندگی که میرسم باید بیشتر وقت بدم بخودم
انشالله خدا دوباره بهت یک پسر دیگه میده
ولی من برخلاف بچه ها اعتقادم اینه اونا همون فرشته ها نیستن که برمیگردن اون بچه ها جسم و روح منحصر به خودشون رو داشتن و رفتن و دیگه هم برنمیگردن فقط خواهر و برادرهاشون هستن که برمیگردن تاروح ما رو التیام ببخشن با وجودشون .
