یعنی تو مسیر خونه مادرشوهرم بودیم گفت تو بشین تو ماشین کار دارم و با کیک اومد و کلی سوپرایز شدم فکر کردم یادش رفته،رفتیم اونجا شام خوردیم و چندساعت بعد کیک رو بریدیم خوردیم کلی از کیک موند که مادرشوهر حریص و هولم اصلا نگفت میبریدش خونتون یا ن یا نگفت یکم برا خودتون برش بزنین ببرین،سریع بردش تو یخچال