عروسهای حاضر جواب بیاین به ما عروسهای بی زبون یاد بدین چطوری جواب بدیم به خوانواده شوشو

هفته گذشته رفتیم خونه پدرشوهذم جاریمم اومده بود جاریم دهاتیه تازه خانوادش اومدن شهر صحبت گرونی بود و رفتن از ایران اکثر دوستام گفت ما هو میخاییم بریم آلمان نه که نصف فامیلمون آلمانه میخاییمبرییم اونجا اخه دهاتو چه به آلمان

بازم از حاضر جوابیش بگم یه بار دخترش بی تابی و گریه میکرد اون موقع همش 6 ماهش بود گفتمش ببرش دکتر گفت نه بی تابیش از دوریه مادربزرگشه نه که رفته مشهد چند وقته ندیدتش گریه میکنه

بازم بگم مثلا پدرشوهرم سر سفره بود بدو رفت خرما آورد گفت بیا عمو میدونم تو غذا بدون خرما نمیخوری برات خرما آوردم

شیما من تاپیکتو خوندم اونجا هم نظرمو نوشتم.

اینجا هم اومدم بنویسم که حتما بخونی

عزیزم کارات اشتباهه. سرویس دادن بی موردت موجب شده خییییییییییییییییلی پررو و متوقع بشن.

خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند.

خودتو تغییر بده و واسه خودت بیشتر ارزش قائل باش. بگو نیستم برو کلاس یا خونه مادرت یا وقتی که شوشوت نیست

درو باز نکن. گله هم کردن نترس بی اهمیت از کنار حرفاشون رد شو و کار خودتو بکن.

بابا به خدا ما سالی یه بار میخوایم بریم خونه برادرم زنش میگه ما نیستیم

به خدا راست میگم.

نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی

بچه ها کی بیش از حد با جاریش مقایسه شده؟.من شدم.....خوب به من چه که اون 175 قد داره من160!؟خوب من چیکار کنم اون بیش از حد خوشگلو خوش اندامه!خوب من تیروئیدم کم کاره ...تیپ بدنم تپله.....دیگه داره اعتماد به نفسم زیر خط فقر میشه

سلام شیما جون
امیدوارم دیگه دلیل و برهان نیاری ...بچه ها نظرای خوبی دادن ...خیلی سفت جلو شوهرت وایسا هرچی بترسی بدتر میشه بگو یکسال فرصت دادم و چیزی نگفتم دیدم پرتوقع ترهم شدین بجا تشکر و ملاحظه من ولی دیگه طاقت ندارم ..من کلن با این ایده که جلو شوهرا کوتاه بیام مخالفم چون پررو میشن از چی میترسید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟از طلاق خوب اگر قرار سر اینچیزا شوهرت قیدت رو بزنه پس همون بهتر زودتر بزنه چون اینجور مردها بالاخره سریه بهونه اینکارو میکنن پس نترس نمونشو ما داشتیم تا دلت بخاد شنیدم هرچی به مرد رو بدی پرروتر میشه شاید اوایل تشکر کنه ولی بعدن توقش ازت بیشتر میشه باش بجنگ کوتاه نیا پای خانواده خودتم باز کن واسه نداریش دلت نسوزه مردها ارزش ندارن ...اگر خانوادت اومدن بیمحلی یا هرکاری کرد توهم همونکارو با خانوادش کن بزار بفهمه بلانسبت خر نیستی یا توهم واسه شخصیت خودت و خانوادت ارزش قائلی اگر قراره نیان 2طرف اگرم بیان 2 طرفه زیاد اومدن 1.توهم هرروزی که اومدن فرداش برو اخرشب برگردین خونتون یا حتی بخابین تا 2 روز یا بیشتر ....هر روزی هم اومدن بهمون تعدادروز خانوادت رو دعوت کن حتی اگه بزور باشه یا بی محلی کنه نهایت علت رو به مامانت بگو و.....وووواسه پرکردنه وقتتم از یه روزی امادشون کن بگو میخای بشینی واسه کنکور بخونی اونم سفت و سخت اگر کارشناسی واسه فوق اگر دیپلمی واسه کارشناسی و.... بگو میخام بچم بهم افتخار کنه و برم سرکار زندگی سخت شده شوهرتم قانع کن که میخایی اینکارو کنی پیش اونم الکی کتاب بزار جلوت و بگو 6ماه یا 9ماه بکوب میخام بخونم بیخودیم تو این اوضاع پول کلاس نمیدی ...یا اصلا هرروز برو خونه مامانت الکی بگو کلاس میری پولشو خانوادم میدن کلای اموزشی یا شنا و...خلاصه کلی کار هست ....ولی تو مشکلت اینه که میترسی ازینکه این رابطه چه با اونا یا شوهرت ازدست بدی هرچی بترسی سرت میاد قوی باش بگو به چه قیمتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوشحالی اونا و پیر کردنت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم اوایل مثله تو میترسیدم از کدر شدنه ارتباط ولی انگار همیشه برعکس به ضرر من تموم میشد گفتم بزار خودم باشم دیگه واسه خوشحالیه کسی کاری نکردم نه شوهرم نه خانوادش که خودم ضرر کنم همه چی اندازه اگر سود برسونم پس سودم ببرم نه اینکه به ضرر خودم تموم شه خلاصه اینقدر جنگیدم که الان خدارو شکر شوهرم کوتاه اومده یعنی کم اورده چون این من بودم که اونو از طلاق میترسوندم ...شاید اگه اون فکر میکرد طلاق نقطه ضعف منه اون ازش استفاده میکرد ولی نزاشتم بفهمه خلاصه اینکه نزار فکرکنه توهرشرایطی حاضری باش زندگی کنی اگر بفهمه دیگه هیچوقت نمیتونی زندگیت رو درست کنی مطمئن باش مردها همیشه لیاقت دلسوزی ندارن گرچه یه جاییم زنها ولی مردها بیشتر اونم فقط بخاطر خانوادشونه وگرنه خودشون که ضرری به ادم نمیرسونن بیچاره ها ....خلاصه کم نیار کوتاه نیا و بجنگ اگر نترسی پیروزی اگر نقطه ضعف بدی بازنده ای ..امیدواره منظورم رو بفهمی .....موفق باشی من همه این حرفارو از رو تجربه زدم مخصوصا اینکه تو زندگی خودم گرچه شوهرم همیشه با من بود ولی باز توقعم رو بالا بردم تا کوتاه اومد الان همینکارو بیشتر مردها دارن با زنهاشون میکنن ولی واسه ما برعکسه
نه اینکه بگم ازم میترسه اصلا اونم هرچیو منطقی میپذیره وحداقل راجع به خانوادش کوتاه اومده که منم همینو میخاستم فهمیده که زندگیش واجبتره ..امیدوارم کمکی کرده باشم بهت دوس دارم نتیجه این مشاوره هارو تو موفقیتت بیای بگی
موفق باشی و بای

سلام
آذیناجون
بنظر من اصلا مهم نیست توهم بگو مهم اینه که شوهرم پسندیده و راضیا میگه دوست ندارم لاغرتر شی من همینطوری تپلی دوست دارم ..علف باید به دهنه بزی شیرین بیاد ..تازه یه کمم ناز کن این حرف و بزن و قیافه بگیر که تو واسه شوهرت از همه لحاظ عالی هستی اونام خفه میشن دیگه ...من امتحان کردم جواب میده

منم بیام سلام

سلام دوست جونای من....ممنون
مدل من اینجوریه که مثلا مادرشوهرم جلو خودم مقایسه نمیکنه ولی برای معرفیه ما به بقیه میگه عروس خوشگله عروس بزرگمه یامثلا وقتی من بخودم میرسم میگن اینقدر چشم وابروی اون قشنگه که نیاز به آرایش نداره.یه جفت کفش قشنگ میگیرم میگن اینا ماله تو بود فکر کردیم ماله جاریته آخه به تو نمیاد!بجز اونا بقیه فامیلم مقایسه میکنن میگن بیچاره اگه ما جای تو بودیمو اینقدر جاریمون خوشگل بود دق میکردیم....مثلا پیرزنا میگن توام عروس فلانی ؟میگم بله...بعد جلو چشم خودم میگن اولیه خیلی خوشگله.......هییییی وای من دلم خیلی پره

از همتون ممنونم ولی طراوت جونموای میستن وقتی شو میاد خونه ظهر زنگ در خونه یهو زده میشه من میگم ول کن باز نکن میگه ینی چی پا میشه وا میکنه بعدا دعوا میکنه که میدونستی اونان باز نمیکردی اره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اینو چی کنم دستشونم از زنگ برنمیدارن وگرنه من تنها شدنی باز نمیکنم تادرو باز نکنیم نمیرن از ماشین شوشو میفهمن خونس اینو چی کنم گریههههه دیگه خسته شدم

سلام
اذینا واقعا متاسفم که ادما رو بر اساس ملاک زیبایی چهره دسته بندی می کنن . زیبای دورن هم هیچ ..................

شیما جان اگه واقعا اینطوره که میگه و در ضمن شوهرتم همکاری نمی کنه باهات خودت باید تنهایی و بصورات نامرئی اقدام کنی . اول اینکه همیشه غذا به اندازه خودتون بپز . خیلی کم . ثانیا دیگه به هیچ وجه جلوش شوشوت غر نزن و چیزی نگو . سوما یه وقتایی که می دونی سر و کله شون نزدیکه پیدا بشه غذا درست نکن . شوهر جان چند بار که از جیب مبارک غذا بگیرن خودش اعتراضش در می یاد . چهارم مثلا خیلی وقتا دو تا تخم مرغ نیمرو کن بیار و برنامه روزانه ات رو داشته باش . مثلا برو بیرون . ولی کلا باید یه جنگ نرم راه بندازی . شوهرت نباید بفهمه هر روز چه غذایی دارین که به محض اینکه اونا سر زده اومدن سریع غذا رو قایم کن و به جاش دو تا تخم مرغ نیمرو کن . خلاصه یواش یواش و غیر مستقیم عمل کن . البته نباید انتظار داشته باشی یه شب همه چیز عوض بشه . همینکه اول هفته ای یه بار بیان و بعد ده روزی یه بار و بعد دوهفته ای یه بار خودش عالیه . راستی هر چند روز یه بار که اونا اومدن شما هم برو . مثلا دو روز در هفته اومده شما هم دو روز در هفته برو مثل خودشون دم ظهر زنگ بزن به شوشو که من خونه مامانتم تو هم بیا . وللللللی چیزی که مهمه اینه که ثابت قدم باشی نباید جا بزنی و کم بیاری
راستی خونه بقیه جاری هات هم همین طوری میرن یا فقط خونه شما ؟

مامان شنتیا جان مردها با هم فرق دارن و نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید . ممکنه شوهر گوجه جان با این روش به اشتباهشون پی ببرن ولی شوهر شما نه . هر مردی یه قلقی داره که باید اونو فهمید ولللللللللللللی کاری است بسی دشوار ................

ترانه جان خوبی . اوضاع چطوره ؟ همچنان قطع رابطه ؟

بچه ها یه چیز جالب بگم بخندیم . من ده ساله عروس خانواده شوشو هستم حتی یه بارم با مادرشوهر و خواهرشوهرم مشکلی پیدا نکردم ولللللللللللللی خاله شوشو نمی دونم چرا داره پشت سرم جوسازی می کنه . من رشته فوق لیسانسم این روزا خیلی تو بورسه . حالا دیروز خاله شوشو ، شوشو رو دیده و یهو ناغافل گفته فلانی ( من ) هیچی سرم نمیشه از این رشته ولی من ( خاله شوشو ) بیشتر از اون می دونم و زنت اصلا تجربه عملی نداره تو این رشته !!!!!!!!!!!!!!!!! حالا من دو سال تنهایی تو این شغل کار کردم . جالب اینجاست که رشته خاله شوشو ریاضیه و رشته من تجربیه . این حرفا رو جلوی یه سری افراد غریبه زده و به جاری ام هم گفته . خلاصه جلوی هر کسی می شینه شروع به تخریب من می کنه . جالب اینجاست که من امسال پژوهشگر برتر استان شدم و خیلی چیزای دیگه که لازم نیست بگم نمی . راستی این خاله شوشو یه پسر همسن شوشو داره و عروسشم همسن منه ولی ازشون راضی نیست و از طرفی من تو خانواده خیلی محبوبم . اصلا نمی خوام کاراش رو روی حسادتش بذارم چون نمی تونم قبول کنم . اون جای مادر منه اونوقت با من حسودی می کنه ؟

سلام هستین؟