امروز:
فایزه اومد پیش مهدی جون
منم نشستم پای سیستم
یه ثبتنام باید انجام میدادم که همون ابتدا با شکست مواجه شد، باید یه مدرکی رو به صورت مشارکتی تکمیل کنیم، برای مجموعه فرستادم تا اولین فرصت تکمیلش کنیم.
یکی از پروژه هام چند تا خورده کاری داشت انجامش دادم و براشون پیام گذاشتم
روزه گرفتم
خورشت بامیه از دیشب گذاشته بودم
امروز فایزه تکمیل کرد و پلو هم درست کرد.
یه عاللللمه لباس اتو زدم و آویز شدن
یه تپه اتویی موند که دیگه خسته شدم و باشه برای فرصتی دیگر.
خونه خداروشکر بالخررررره بعد از یه هفته تلاش بی وقفه به حالت سفید برگشت و کاری نداره.
چند تا کار عقب مونده:
تشک پسرا شسته بشه
چند تیکه لباس دستی تو حمام هست شسته بشه
یکی از دوستان اومده مشهد، وقتی رفتیم شهرشون خیلی زحمتشون دادیم باید یه مهمونی شام بگیرم و یکم از زحمتشون رو جبران کنم.
برای عید چند تا از پارچه هام باید دوخته بشن، بررسی کنم و شروع به دوختشون کنم.
دیروز فریزر رو مرتب کردم و یه جمع بندی داشتم، یسری موارد باید زودتر استفاده بشه و یسری کم و کسری داره باید کامل بشه.
برای خرید عید فقط احتمالا یه شلوار برای علی لازم داریم.
چند تا آیتم هست باید عکس بگیرم بزارم دیوار.
یسری وسایل مربوط به همسرمه تو تراس، تکلیفشون روشن بشه.
زیپ کیفم خرابه بدم تعمیر(تازه خریدم🤐🤐).
فعلا همینا یادمه فرصت نشد رو کاغذ بیارم
عصر تو تایم خواب پسرا، که خونه در سکوت باشه انشالله میشینم برای این دو هفته باقی مونده یه برنامه بریزم که چیزی از قلم نیفته