روز جمعه هم رسید نظافتو پاکسازی همچنان ادامه دارد........ و اما دیروز به دخترم گفتم چرا کمکم نمی کنی اخه قربونت بشم من؟ کمی باهاش حرف زدم محبت کردم بهش
.گفت مامان وقتی به اون شدت میگی کار کن غرورم اجازه نمیده. گفتم بزار کنار اون غرور لعنتی رو. ادم هراز گاهی باید غرورشو نادیده بگیره.مگه تو مردی که غرور داشته باشی؟ خلاصه پاشد کمک کرد
البته چون اتاق خودش بود ذوق داشت. شب هم اشغالا رو برد و چند کیسه وسایل اضافی اتاقشو.ببینم امروز چه جوری میتونم ازش کار بکشم.البته قبول دارم خودم شدید میگم بهش چون واقعا عصبی میشم.از دیروز تصمیم گرفتم با زبون خوش و با محبت باهاش رفتار کنم.