خدا رحمت کنه همسرتون رو
چون گفتین نظر بدیم میپرسم،. مجبورید برید خونشون؟ اونم سه ماه؟
شاید برای همین رفتارشون اینه
و چقدر عجیب که ازشون حساب می‌برید، خب شما یک آدم بالغ هستید و مختار، مگه باید برای بیرون رفتن اجازه بگیرید؟
حالا اینکه حس شده از زیر کار در رفتید یه بحثه، چون به هر حال سه ماه دیگه آدم مهمون نیست و باید تقسیم کار بشه و اونا هم اشتباه این برداشت رو کردند
اما اینکه حتی برای گوشی دست گرفتن ازشون حساب ببرید اخه قابل درک نیست،
شما میتونید کارهاتون رو انجام بدین که کم کاری ای پیش نیاد، بعدش طبق میل خودتون رفتار کنید، قطعا شما نمیخواین عرف خانواده رو زیر سوال ببرید، میدونید چه جاهایی مناسب هست برید و کی برای بیرون رفتن مناسبه
دیگه دخالت اونا بی مورده
اگر براتون ممکنه حتما از یک مشاور به صورت مداوم تا بهبودی اوضاع افسردگی و قدرتمند شدن کمک بگیرید
و اگه شما موافق نباشید که برید، میتونن مجبورتون کنند؟
نکنه شما هم از کسایی هستید که گول فیلم ستایش رو خوردید و می‌ترسید دخترتون رو ازتون بگیرند؟
میدونید که اون باور اشتباه هست و حضانت بچه با مادر هست و فقط قیومیت با پدربزرگ،. یعنی اجازه ازدواج و هزینه ها
یک سرچ کنید در این مورد
میشه منو لایک کنید
اوف چقدر من حرص خوردم از دست خواهرشوهرها و بیشتر از دست شما 🤦🏻♀️
مثلا بخوای قرص بخوری چکار میتونن بکنن
چرا میزاری به همه چیت کار بگیرند
شاید اونا ظالم نیستن شما خیلی مظلومی
بابا به کسی کارهای شما ربط نداره
شما الان نه همسر داری و نه دختر مجرد هستی که پدر ولی شما باشه
شما مستقل تر از همه ما هستی حتی به لحاظ قانونی و شرعی
پس تروخدا تغییر رفتار بده
اون حرکت اونروزت که رفتی پارک عالی بوده،. ازشون اجازه نگیر،. بهشون اطلاع بده چون باهم زندگی می‌کنید که منتظر نباشن یا نگران نشن اما برنامه خودت رو داشته باش
اصلا به نظرم سه ماه نمون یکم دیگه برگرد، بگو باز دلتون تنگ شد اگر تونستم میام یا شما تشریف بیارید
راستی چرا هم جاری و هم خواهرشوهرها یک جا هستن اونا همسر ندارن؟
عزیزم قطعا خودت شرایطتت رو بهتر میتونی بسنجی.
یه سوال دارم، خودت شخصا خونه داری؟ خرج زندگیت رو خودت تامین میکنی؟
اگه جوال این دو سوال بله هست، پیشنهاد شهرزاد رو به نظرم عملی کن، چند روز دیگه برگرد خونت و ازشون بابت مهمان نپازیشون تشکر کن و بگو اگه تو برنانه ت گنجید حتما مجددا برای دیدنشون میای تو تابستون.
اگه جوابت به سوالات بالا منفیه یکم وابستگی پیش میاد و ممکنه برات چالش پیش بیاد که اون موقع باید با سیاست بیشتری این موضوع رو حل کنی.
اگه دوست داشتی کمکت کنیم شرایط رو برامون بیشتر باز کن انشالله تصمیم بهتری بگیری.
در ضمن با توجه به این شرایطی که توصیف کردی فک میکنم ادم توانمندی هستی که کار برای خودت پیدا کردی و داری کار میکنی، پس اصلااااا خودتو دست کم نگیر،
من شخصا خونه ندارم
موقع ازدواج اجازه مستقل شدن بهمون ندادن
و بعد از دو سال زندگی مشترک همسرم فوت کرد
من تازه دو هفته دخترم را باردار بودم
بعد از ۴ ماه پدرم من را آورد خونه خودش
الان خونه پدرم زندگی میکنم
ولی این ها هر وقت بخوان باید ازشون حرف شنویی داشته باشم
دلم میخواد با سیاست باشم
البته الان که دارم مجازی کار میکنم
ماهی سه تومن میگیرم به اونا نمیگم
کلا از همان از زمان ازدواج دشمنم بودند و باهام بد بودن
دلم میخواد زرنگ باشم و باسیاست
امروز پنج شنبه ست
بدون اینکه ازشون اجازه بگیرم بهشون اطلاع دادم عصر با دخترم میرم پارک
کارام و مسولیت هام را انجام دادم
من دختر تمیز و با مسولیتی هستم
فقط مظلومم و سیاست هیچی بلد نیستم
دلم میخواد پول هام پس انداز کنم
و در آینده به دردم میخوره
ج
دقیقا همین را بگو
کاش خدا به اینا عقل و شعور بدهد
مادر شوهرم اون زمان ازدواج اونقدر با من بد بود و بهم ظلم کرد
حتی بلیط ماه عسل که برای دبی گرفته بودیم کنسل کرد
ماشین خریدیم همیشه نق میزد
آخرش دو سال زندگی مشترک شوهرم تصادف کرد
مادر شوهرم الان دو ساله سکته کرده
نه میتونه راه بره نه میتونه حرف بزنه
چوب خدا صدا نداره
من همه بدی هاشون را بخشیدم چون من سزاوار آرامشم
الان که اومدم تهران همیشه دستم را میگیره میبوسه
قبلا بهش سلام میدادم جواب نمیداد
دست میدادم دستم را نمیگرفت
سلام دوستان عزیز
همیشه گزارش بدین با گزارش هاتون انگیزه میگیرم
کارهای امروز من
بیداری ۸ صبح
روتین پوست
صبحانه رژیمی خوردم
ربع ساعت مطالعه کردم «عادت های اتمی »
کمی تلویزیون دیدم «دخترم کارتون نگاه کرد همراهی اش کردم »
آبچکان خالی کردم
ظرف های سینک شستم
ناهار و شام را آماده کردم
گوجه سبز خریده بودم شستم .
کمی روی مبل دراز کشیدم و اینترنت گردی کردم
تو پیج کاری پست و استوری گذاشتم
عصر با دخترم میرم پارک بعدش هم کمی پیاده روی میکنیم شام میخوریم میاییم خونه
،
.
اصل شوهرت بوده که فوت شدن خواهر خدابیامرزدش شما دیگه فکر نکنم با اون خانواده کار زیادی داشته باشی عزیزم استقلال خودت راحفظ کن چه لزومی داره اونا بدونن شما قرص میخوری بچت پارک میبری سه ماه آزگار براچی بری خونشون وعذاب بکشی
💚 صبح ساعت هفت بیدار شدم، صبحانه حاضر کردم و از نور آفتاب صبحِ بهاری لذت بردم و مدیتیشن کردم
💚 جمع و جور کردم و ظرف شستم
💚 کارامو بررسی کردم و اوضاع اونطوری که می‌خوام نبود
💚 بعد از روتین پوستی حاضر شدم رفتم بانک
💚 رفتم هایپر خرید کردم
💚اسنپ گرفتم اومدم خونه یکم هندونه خوردم خستگی در کردم 🍉
💚 خریدامو جابجا کردم و میوه هارو شستم
💚 ناهار درست کردم و خوردم، یکمی با مامانم حرف زدم
💚 رفتم دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برده بود😁
💚 بیدار شدم و تند بساط شام رو آماده کردم و گذاشتم بپزه
💚 رفتم بیرون و فلاسک موردنظر رو خریداری کردم، سر راه یه نون هم گرفتم
💚 رسیدم خونه و مشغول شام شدم
❤️ امروز هم نشد خونه رو اساسی تمیز کنم
💙 یهویی یکی که چند وقتیه فوت شده یادم افتاد که دختر کوچیکی داره و برادرش مواظبشه، یکم ناراحت شدم و پنجشنبه اس برای همه رفتگان فاتحه خوندم
زندگیتون سرشار از شادی و آرامش💓🌻✨
گذشته رو رها کن .
دلیل ترست ازشون چیه ؟؟
اگه ترسی نداری دلیلی نداره انقدر باج بدی
سیاستی هم نمیخواد مقابلشون داشته باشی
اگر هم میخوای سیاست داشته باشی در برابر پدرت داشته باش تا حسابی پشتت باشه و نزاره انقدر اذیتت کنن .
به اونها هم ربطی نداره که برات برنامه می‌چینن که سه ماه بری اونجا. سه ماه تایم کمی نیست با افسردگی هم که شما داری این یه سم برای شماست .
ازین به بعد هم دخترت رو تابستون ها کلاس ثبت نام کن تا بهونه داشته باشی نری پیششون .گرچه از نظر من بهونه لازم نیست .
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز