خانومسحرخیز
عضویت :
1399/05/13
زن
درج نشده است
قامت ببندرعنای من!قامت ببندای قیامت قامت من!قامت ببندودمی دربرابردیدگانم بایست ای همه ایمان همه عشق همه خوبی!می دانی این روزهاچه می گذردبه سراپرده محبت تو؟دلم رامی گویم همان که بی تاب توست,همان که تک درختش خواستی که تنهااوباشدواسمانش تو!ای خوش ترین بهانه ماندن!ای ارزوی ارزوهایم,ای رضوان بهشت جاودانم!بیا!بیاومرابه خدمتی بگمار!بیابگواب عاشقی بردستت بریزم!بیابگوبخوان,بخوانم!بگوبگردبگردم بگوبمیر,بمیرم!اماای داغ توبردل!اگردربیداری نمی توانم بیابمت به خواب وخیالی هم ازتوقانعم!مگردررویاببینمت ای دست نیافتنی ترین نایافته!من اگرغرق گناهم بادلم که اکنده ازیادتوست چه می کنی!باچشم هایم که دریادریاگریسته است چه می کنی؟باسینه ام که شرحه شرحه زخمی فراق است چه خواهی کرد؟مگردرهجران دیگری سوخته ام؟!حسرتابرحسرت جاویدمن حسرت که دمی بی حسرت نزیستم!حسرت برروزگارجوانی که درغمت گذشت!نمی دانم اگردیدارت نصیبم نشوددلیلم برای زنده بودن چیست؟امامولایم ای همه امیدم!توامروزبهانه گریستنم هستی وفردابهانه بودنم!امامن نمی دانم بدون توکدام صراط مستقیم رابیابم!نگران ان جمعه ای هستم که دلم برای تونگیرد!می دانی انسانهادیرباورندوزودرنج واگرتوسراغم رانگیری می گویم اونیزمرافراموش کرده است مرادریاب پیش ازانکه ازدست بروم