خب ادامه رو از دیروز قبل افطار بگم
اول میخواستم فقط فرنی بپزم و هر چی تو یخچال بخوریم اما با پیشنهاد همسر 20 دقیقه به اذان شروع کردیم کتلت پختن و یکم بعد افطار آماده شد و البته که بازم بچه ها نخوردن 😐
دیدم کتلت مونده لوبیا پلو هم داریم ثنا هم حالش بده روزه نمیگیره دیگه سحری درست نکردم
آخر شبی یکم همسرم جمع و جور کرد
منم کلی ظرف شستم و لباس پهن کردم و جارو زدم
90 صفحه از مغازه خودکشی رو خوندم و تا سحر خوابش رو میدیدم 🤕
صبح باز بعد از بقیه بیدار شدم ثنا و علی مدرسه نرفته بودن چون هنوز سرما خورده هستن، من که بیدار شدم رفتن تو حیاط
منم ظرفهای شسته شده رو جمع کردم
ظرف شستم
جمع و جور کردم
یسری لباس شستم
علی و ثنا اومدن بالا یکم غذا خوردن
محمد بیدار شد بهش رسیدگی کردم و براشون ساندویچ کتلت. درست کردم سه تایی دوباره رفتن تو حیاط
تا عصر ثنا با عنوان اینکه داریم نمایش بازی میکنیم پسرا رو گول زد و باهاشون خاله بازی کرد 😁
جارو اساسی کردم هم هال و هم پذیرایی رو
دیگه تقریبا همه جا مرتب بود نشستم پای گوشی کلی هماهنگی برای روز معلم انجام دادم
مقدمات کلیپ روز معلم رو هم انجام دادم
چت کردم
50 صفحه آخر مغازه خودکشی رو خوندم و چقد دوسش نداشتم
این بین هم بچه ها تو نمایش خاله بازی طورشون هی ریخت و پاش میکردن و ظرف کثیف میکردن و جمع میکردم
همسر اومد و یکم حال نداشت و خوابید
منم سوپ و زرشک پلو با مرغ درست کردم برای افطار و البته سحر
افطار کردیم و جمع کردیم
بعد افطار با مشقت فراوان چند صفحه ای با علی درس کار کردم 🤕 دوست داشتم سرمو بکوبم تو میز
نماز خوندم و یکم جمع و جور و اعمال شب قدر
بعد ظرف شستم و آشپزخونه و هال رو مرتب کردم
بعد از جارو صبح خودمو و همسر سه چهاربار دیگه جارو زده بودیم برای بار آخر جارو زدم
هال رو مرتب کردم و گردگیری کردم
ملافه های تخت رو شسته بودم کشیدم رو تخت
اتاق رو مرتب کردم و گردگیری کردم
سطل آشغالهای اتاقا رو خالی کردم
سالاد درست کردم
یکم دور زدم هر جا وسیله ای بود جمع کردم
لباسها رو هم ثنا پهن کرد
برنامه ام رو تیک زدم و الان در خدمتتونم و ان شاء الله بشه تا سحر بیدار باشم
آها دیشب هم 40 تا دراز نشست رفتم و امشب هم میرم، همین رو به عنوان ورزش قبول دارم فعلا 😊
کالری شماری هم میکنم دو روزه