سلام شبتون بخیر.
امروز روز سختی بود، مهدی کوچولو مریض بود و اصلا پیش پرستارش نمیموند، همش پیش خودم بود، نمیدونم سرماخوردگی هست یا حساسیت، چشماش همش قرمزه و پف داره، نصف روز رو هم تقریبا خواب بود. امیدوارم فردا بهتر بشه.
صبح نشستم پای سیستم، دوره ای که خریده بودم رو داشتم کار میکردم، یجاش گیر کردم و درست اجرا نمیشد، ساعت 3 به پشتیبانیش پیام دادم، الان ساعت 10 هست و هنوز جواب نداده، خوشم نیومد از پشتیبانی ضعیفش، حیف تمام دوره شو خریدم، وگرنه بخاطر پشنیبانی ضعیفش دیگه ازش خرید نمیکردم.
عملا روزم بعد از افطار جون گرفت، همسرم با پسرا باری کرد و من اشپزخونه رو جم کردم، ظرف شستم، چند تا درز بود دوختم، یکم لباس تا زدم، اتویی هاش موند واسه بعدا.
تصمیمم برای موهام جدی شد میخوام برم کوتاه کوتاهش کنم، انشالله چهارشنبه صبح میرم شاید مهدی رو هم بردم موهاشو کوتاه کردم.
باید اولین فرصت برم روتختی بخرم.
برای سحری قراره همسرم کباب درست کنه، فعلا که رفته با علی فروشگاه، ببینم کی برمیگردن.
خودم روزه نمیگیرم فردا، چون مهدی مریضه و فقط شیر میخوره، اینطوری باز ضعیفتر هم میشه.
مهدی خوابید تا بقیه برمیگردن یکم بشینم پای سیستم ببینم خودم میتونم مشکل کدهامو حل کنم،