سلام. وقت همگی بخیر.
این هفته شیفت عصرم.
دیروز: صبح بیدار شدم.
شام درست کردم.
صبحانه آماده کردم.
با پسرم صبحانه خوردیم.
خونه رو مرتب کردم.
یه کم درس خوندم.
اومدیم خونه مامانم.
رفتم سر کار تا غروب.
برگشتم خونه مامانم.
یکی دو ساعت تو کوچه وایسادم تا پسرم بازی کنه.
رفتیم دنبال همسرم.
رفتیم خونه خودمون.
شام خوردیم.
میوه و شب چره خوردیم و معاشرت کردیم.
قصد داشتم بعد از خوابیدن پسر و همسرم درس بخونم که نشد هم پسرم دیر خوابید، هم خودم خیلی خسته بودم.
بعدش هم خیلی سرفه میکرد و بالا آورد، خواب خوبی نداشتم.
امروز:
همسرم هر روز صبح پنج و نیم میرن سرکار، از وقتی اومدیم خونه جدید بنده خدا یه ربع زودتر بیدار میشه که ماشین منو از پارکینگ بذاره بیرون چون برای من هنوز خیلی سخته😑
بعد از رفتنش هم طول میکشه تا دوباره بخوابم.
هشت بیدار شدم یه کم درس خوندم.
صبحانه آماده کردم.
انجیرهایی که گذاشته بودم تو تراس خشک بشن دو سه تاشون انگار داشتن کپک میزدن اونجارو جابجا کردم بردم تو حیاط.
پسرم بیدار شد صبحانه خوردیم.
شام درست کردم.
یه کم با پسرم نقاشی کشیدیم و بازی کردیم. اومدیم خونه مامان و ظهر رفتم سر کار. غروب هم باز کوچه و بازی پسرم.
الان منتظریم ساعت هشت بشه بریم دنبال همسرم.