سلام دوستای گلم وبخصوص ممنون از تبریکهاتون برا تولد علی..................نازی جون ممنونم از اینکه پستهامو خوندی و راهنماییم کردی.......واقعیت اینه من هنوز بعد 5سال زندگی با علی نتونستم بشناسمش..گاهی فوقالعده هست گاهی...........اینهمه مردد بودنم هم ترسم از اینه نکنه بیش فعال نباشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان ایلیای گلم نمیدونم چرا احساس کردی که من خوشم نمیاد از اینکه پیشرفتهای گل پسرت رو بشنوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلا کاملا در اشتباهی..اینکه شاید نمیتونم زیاد مربوط ب پستهات پاسخی بزارم به خاطر کمی وقت و شلوغی کارهام دلیل بد این نیست که از خوشحالیتون خوشحال نباشم..........من سر فرصت تک تک پستهاتونو میخونم و باهاشون خوشحال و دلگیر میشم............عزیزم این تاپیک با وجود دوستهای خوبی چون شما پا برجاست...........باز هم منتظر پستهای امیدوار کننده شما هستم.............................همتون رو دوست داررررررررررررررم یک عالمه
حالا میخوام بهتون از تولد علی بگم...علی روز تولد فوق العاده بود.......همه چیز اکی نبود ولی نسبت به دفعه قبل خیلی بهتر بود.........علی خیلی حرف گوش کن بود وهمه تعحب میکردن!!!!!!!!!حتی مامانم میگفت چقدر خوب علی برا همه کارهاش ازت اجازه میگیره؟؟؟؟؟؟؟ویا اینکه چشم غره رفتن من برا تنبیه کافی بود.........
فقط مساله جدیدی که در علی دیدم کلافه بودنش در برابر سروصدا بخصوص صدای بلند موسیقی هست و شلوغی بچه ها.......این کارهاش بیشتر دلمو میسوزوند.......مثلا میگفت صدای اهنگو کمتر کن سرم درد میکنه...وزیاد قاطی شیطنت بچه ها نمیشد و یه موقع دیدم رفته اتاق ما و رو تخت ما دراز کشیده وقتی گفتم چرا نمیای گفت خسته هستم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!علی وخستگی؟؟؟؟؟؟؟؟خلاصه همه چیز خوب پیش رفت و راضی بودم...البته روز تولد فقط نصف ریسپریدون دادم....اونروز اصلا ریتالین ندادم///////