2777
2789
عنوان

مینیمالیست شدن یعنی چی؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1739122 بازدید | 44705 پست

امروز سه تا کابینت تمیز کردم که :

✅️قهوه ساز وچرخ گوشت اضافه است:اجازه خروج ندارم.

کابینت بعدی دوسایز قابلمه چدن مهمان که نیازمه.یه قابلمه روحی که نیازم نیست وهدیه است:اجازه خروج ندارم.


کابینت بعدی:دو نوع شیرینی خوری که استفاده می کنم.

دو سوم این کابینت خالیه.


✅️ورودی:سه متر پارچه که خدا بخیر کنه چون اینترنتی خریدم امیدوارم در نهایت چیز خوبی بشه.


✅️امروز نوبت کمد دیواری هاست هنوز فرصت نکردم مرتب کنم

ولی حدودی می دونم سه تا دفتر از دوره دبیرستانم که می ذارمش خروجی .یه دوست از دوره دبیرستان دارم که رفت وامد خانوادگی داریم اگه دوستی مون حفظ کنیم به نظرم اون بهترین یادگاریه.



شادی صدام کنید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا که بحث عروسی و مراسم شد منم بگم

همسرم وقتی اومد خواستگاری فقط پس انداز داشت و یه کار 

اونموقع به عاقلی و پختگی الانم نبودم ولی بابام خیلی براش اهمیت داشت چه دختر چه پسر اول باید  خونه دار بشن بعد عروسی بگیرن دوتا خواهر بودیم سه تا داداش هیچ کدوممون طعم خونه اجاره ای نکشیدیم به همسرم گفت تا خونه نخری یا نسازی عروسی نگیر حتی مراسم عروسی هم نگیری مهم نیست فقط فکر و ذکرت خونه دار شدن باشه چهار سال نامزد بودیم نه ماشین داشتیم نه مسافرت و تفریح رفتیم نهایت تفریحمون رستوران و گاهی یه طبیعت اطراف شهر بود همه درآمد و پس انداز شوهرم رفت برای خونه ساختن بعد چهارسال سختی خونه تکمیل شد موند هزینه عروسی که مارسم داشتیم یک شب حنابندون باشه یک شب عروسی که من با مراسم حنابندون مخالفت کردم یعنی اولین دختری بودم که توی طایفه حنابندون نداشت اصلا دوست نداشتم این مراسم رو +شب حنابندون رسم بود دوتا چمدون تا خرخره باید پر لباس کیف و کفش خانواده داماد میاوردن با یک سرویس طلا که من ففط یکدست مانتو شلوار کیف کفش خریدم یه چندتا وسایل آرایشی دو دست لباس خونگی سرویس طلا هم نخریدم یعنی شوهرم نداشت ک بخواد بخره بنده خدا بدون پشتوانه هم خونه تکمیل شده ساخته بود هم وسایل بزرگ خونه رو خریده بود هزینه عروسی هم که خودش تنهایی از پسش بر اومد یه سرویس بدل انداختم به کسی چیزی نگفتیم حتی به خانواده خودم مراسم مون تموم شد و سختی های چندین ساله ما باعث شد بعد ازدواج هیچ قرض و وامی نداشتیم بنابراین وام سنگین گرفتیم ماشین خریدیم بازم به کسی نگفتیم وام گرفتیم گفتیم سرویس طلا🤪 و مابقی طلاهام و هدیه هامون فروختیم  ماشین خریدیم 

ما رسم جهیزیه دیدن داشتیم اونم من کنسل کردم😂حرف حدیث زیاد پشت سرم بود ولی برام اهمیت نداشت وبعد از من دخترعموهام هم رسم جهیزیه دیدن رو کنار گذاشتن و اینگونه بود که این رسم مضخرف توی طایفه ما ریشه کن شد



من آدم ساکتیم بیشتر از اینکه با دیگران حرف بزنم تو درون خودم با خودم و بقیه آدمها حرف میزنم گاهی این ...

نازنین جان اینطوری اذیت میشی حدااقل به مشاوره تلفنی زنگ بزن ۱۴۸۰

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️

[QUOTE=315264899]من سال ۹۵ ازدواج کردم دقیقاااا همینجور بودم از حد منیمال هم کمتر😊😊😉[/QUOTEمن اواخر۹۴عقد کردم‌ومهر۹۵عروسیمون بود.بتونیم اونقدقوی باشیم که به حرف بقیه گوش ندیم عالیه،بعضیا به خودشون فشار میارن از عالم و آدم قرض میگیرن که فلان تالار جشن بگیرن وبا اِن تعدادغذاودسر خب اینطوری مشتشون رو بازمیکنن وبه بقیه هم اجازه ی دخالت و حرف وحدیث میدن...نمیشه به تک تک آدماگفت شعورداشته باشین و دخالت نکنین.

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
تلفنی حرف زدن در مورد مشکلم برام سخته ولی چشم سعی خومو میکنم و زنگ میزنم ممنونم ازت خواهر گلم 

برا شروع بدنیست ازیه جایی شروع کن انشالله که نتیجه ی دلخواهت میسرمیشه.واقعا مغز آشفته آدمو کسل میکنه وقتی هم سنمون بره بالا تواناییمون میاد پایین وسخت ترمیشه به قول اون مشاورتون.من خودم خیلی تغییرکردم احساس بهتری نسبت به قبل دارم...یادمه قبل ازدواجم هیچ مخاطبی تو گوشیم سیو نبود بعدازدواج همسرم گفت سیوکن وبخاطرش سیو کردم حتی گوشی شلوغ هم دوس ندارم...حتی عکس کسایی که قبلا دوسشون داشتم والان ندارم هم حذف کردم...واقعا واقعا آدمایی که باعث حال بدم میشدن رو‌گذاشتم کنار...همیشه میگم من یه مادرم ونوع ارتباط وزندگیم رو بچه هام‌ تاثیرمیذاره پس تلاش میکنم برای بهترشدن.

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
امروز سه تا کابینت تمیز کردم که : ✅️قهوه ساز وچرخ گوشت اضافه است:اجازه خروج ندارم. کابینت بعدی دوس ...

ی سوال برام پیش اومد

اجازه خروج رو کی باید بده که میگی اجازه ندارم؟؟

[QUOTE=315257419]الحمدلله رب العالمین پسر بزرگم از این دل کند و انداخت سطل آشغال ! چون یکی دیگه داشت باهاش جایگزین ک ...[/خوب شد عکس گذاشتی منم بایدبرم سراغ کیفا صبح تصمیم گرفتم برم سراغ شالام بااینکه نو هستن باید به کسی به کارم نمیاد،پارسال تابستون دوتاشال خریدم وپاییزم یه دونه دیگه نخریدم برامن پیشرفت خوبیه💪

  خدایا همسرمو برام نگه دار  ته همراه پیر بووشم پیری با ته قشنگه♥️♥️♥️♥️♥️
حالا که بحث عروسی و مراسم شد منم بگم همسرم وقتی اومد خواستگاری فقط پس انداز داشت و یه کار  او ...

چقدر شبیه ما🙂ماهم نامزدی بجز یکی دومورد سفر و تفریح نرفتیم..چون همسرم داشت خونمونو میساخت و همه حقوق و پسنداز و وقتش رفت برای تکمیل کردن خونه..و منم همراهیش میکردم..و برای خرید ماشین هم من طلاهامو فروختم،،درسته سختی زیاد کشیدیم ولی خداروشکر صاحب خونه شدیم..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز