چند روز تعطیلات خونه یکی از اقوام نزززززدیکم بودیم یه پلاستیک از لباسایی که اندازه ش نبود یا بهش کادو داده بودن بهم داد.
بیشترشونو لازم داشتم چنتاشم تو رودروایسی🙆♀️🙆♀️🙆♀️قبول کردم.
خلاصه اوردم خونه چهارتا شلوار و ۸ ۷ تا تیشرت از خودم که نمیپوشیدم به اضافه لباسایی که از قبل به عنوان خروجی گذاشته بودم کنار،همه رو تا کردم ببرم بدم مادرشوهرم بده به کسی ک نیازش میشه.
یه کلاه از خودم نمیدونم اسمش چیه از این مدلا که لبه دارن ولی قسمت سر خالیه😬 هم گذاشتم کنار.
یه جفت دمپایی هم گذاشتم ببرم خونه مادرشوهرم تو حیاط بپوشم.
بازم دوجفت دمپایی دارم که یه جفتش اضافه هستش چون من خیلی کم بیرون میرم دمپایی هام به این زودیا پاره نمیشن.
مادرشوهرمم مشهد رفتنی برای همه مون سوغاتی اورده بود
برای پسرام لباس که نیاز داشتن،سایزشونم عالیه خیلی خوشگلن.
برای شوهرم یه تیشرت اوردن که اصلا نیاز ندارن ولی شوهرم گفت میپوشم اورد خونه. (الان سنگین ترین کشو مربوط به لباسای شوهرمه جوری که ریل کشو خراب شده)
بعد برای خودمم من سپردم برام چیزی نخرن چون سلیقه مو نمیدونن
برام یه سفره دم دستی اوردن که جنسش زیاد خوب نیس ولی سفره قبلیم مال ۴ سال پیشه و خیلی چرب شده با شستنم نمیره.
یه بسته زردچوبه هم اوردن که اونم نیاز داشتیم
یه بسته نخود و کشمش هم دادن که من گفتم من ک نمیخورم پسرمم نمیخوره بدین به یه نفر که میخوره،همون لحظه مادرشوهرم دادش به خواهرزاده ش😄.
ورودیهام خیلی زیاد بودن ولی از اونور خروجی هم داشتم خداروشکر.
یه عالمه خوراکی و سبزیجاتم دادن که خورده میشه همشون