سلام من هر روز خروجی دارم ولی وقت نمیکنم بیام عکس بگیرم یا بیام پیام بذارم به محض گوشی دست گرفتن بچه ایراد گوشی میگیره دیگه باید مخفیانه با گوشی کار کنم
خروجی های امروزم حدود ۴۰ تا شیشه سبز واسه لیموناد هستن از اونا بود که من حتی مارکهاشم به مرور با اسکار زبر پاک کردم یه نقشه هایی تو سرم بود که با اینا گلخونه ام زیبا کنم ولی از وقتی تصمیم گرفتم مینیمالیست بشم دیدم چقدر آرامش دارم با خلوت بودن فضای خونه دیگه همه رو دادم مادر همسرم به عنوان شیشه آبغوره استفاده کنه
حدود شش تا کاسه آبگوشت خوري و سه تا نمک پاش و یه جا آبلیمو و یه مقدار تخم مرغ سفالی رنگ شده که چندساله میذارم پای سفره هفت سین دیگه امسال میخوام تخم مرغ واقعی بذارم یه دونه کرم دست بود که آخرش بود شوهرم یکی دیگه خریده بود اون که دیگه درحال تموم شدن بود گذاشتم توی ماشین برای مواقعی که عجله ای از خونه میرم بیرون یادم میره دستام چرب کنم استفاده کنم یه برس که باهاش روشویی میشستم دیگه کهنه شده بود دادم بیرون یه پارچ آب که پلاستیکی بود حدود ده ساله مدام آب میذاشتم توی یخچال چه زمستان چه تابستان ولی نو بود ولی دلم چرکین بود برای استفاده گذاشتم بازیافتی ها و یه پارچ سفال از این آبی ها تو کابینت خاک میخورد جایگزین کردم
ویترین آشپزخونه رو بر اساس اون چیزی که خوندم گفته بودین ظرف خالی خوب نیست بذارید واسه ویترین و اینا همه رو جمع کردم شستم گذاشتم کابینت از همون ظرف سفالی های آبی که واسه دیزی هست ست دونفره اش بود که گذاشتم هر وقت دیزی داشتیم ازشون استفاده کنم توی ویترین فقط دوتا گلدون گل طبیعی و دوتا ظرف کریستال که یکی شکلات واسه قهوه خوردنشون هست یکیش لواشک لقمه ای که شوهرم زیاد مصرف میکنه😐😵💫
یه گل مصنوعی داشتم که سالها ازش بدم میومد که واسه مناسبت سالگرد عقد شوهرم واسم خریده بود زوری نگهش داشته بودم ولی انداختم بیرون دیگه الان یادش رفته و جای خالیش تو خونه حس نمیکنه 🤪
سرویس پاسماوریم چهار تا سایز کوچیک بود و سه تا سایز بزرگ گذاشته بودم روی کابینت ولی سایز کوچیکها مواد داخلش مدام استفاده نمیکنم گذاشتم کابینت اون سه تا بزرگه قهوه چای و نمک هست که راحت تر میتونم الان بردارم استفاده کنم
دوتا گلدون پر از گل و کود که گلهاش رو قبلا داده بودم کسی و خالی بودن بردم خونه بابام اینا که گل شمعدانی بذارن داخلش واسه حیاط خودشون چون حیاطمون بزرگه و من طبقه دوم حتی تراس هم ندارم پس لزومی نداشت تو خونه نگه دارم
یه مینی واس دوقلو واسه بچگیهای دوقولوهام دارم که نو هست ولی هیچ جوره شوهرم قبول نمیکنه بفروشمش (تو خونمون الان سه تا لباسشویی هست🙄😐😑🫢یکی مینی واش بچه ها یکی لباسشویی دوقلو نه کیلویی که سیزده سال پیش اوائل ازدواجم خریدم و نو هست که داخلش پتو تک نفره و دو نفره و ملحفه ها که نیاز به مایع سفید کننده دارن استفاده میکنم و لباسشویی اتومات ک توی آشپزخونه هست)
یه پلاستیک زباله پر از خاک و کود برگ که از باغچه بابام آورده بودم واسه گلدون جدید☹️که الان میبینم همین گلدونامم زیادن بردم ریختم تو باغچه مادرشوهرم و یه کارتن پر از پلاستیک خرید که یکساله جمع کرده بودم😅😅😅نمیدونم چرا که دادم پدرشوهرم لازم داشت
دو تا پلاستیک از این زباله ها که بزرگ هستن پر از لباس بچه ها و پتو و کفش و تور گهواره و تاب پارچه ای از هر کدوم حساب کنید دوتا چون بچه هام دوقلو بودن از هر چیز دوتا داشتم دو تا گهواره دوتا روروئک دو تا کریر و کالسکه دوقلو و وان حمامشون و پارچه های قنداق بچه که استفاده نشده بود دو تا بسته پوشک ۲۴ تایی دادم زن داداشم بچه دوم باردار بود و یکی از دختر عمه هام که بچش کوچیکه و توان مالی ضعیفی دارن و سه تا پلاستیک بزرگ قوطی شیر خشک نان😏😒که چیده بودم کنار هم حدود صدتا قوطی بود بچه ها کوچیک بودن باهاشون عکس گرفتم ولی نمیدونم چرا نگهشون داشته بودم 🤣دادم مادرشوهرم
حالا خودتون تصور کنید چقدر خونم خلوت و مینیمال شده الان میفهمم زندگی کردن یعنی چی هونامیک جون خدا خیرت بده با این تاپیک خوب و عالی ای که زدی که یکی مثل من به خودم اومدم والان جاهای خالی خونه میبینم لذت میبرم😊🥰