ﻣﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﺩﻭﺭ اﺯ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺩاﻗﻌﺎ ﺳﺨﺘﻬﻪ
مامی دلت پر بوده، سریع عضو.شدی این تاپیکو زدی؟ 
اگه پسرم نبود دغ میکردم
نباید سخت بگیرید وگرنه غیر قابل تحمل میشه من که از زمان بیست روزگی دخترم باهاش میرفتم پیاده روی خرید صفا تا الان که چهارسالشه از پیاده روی لذت میبریم الانیه روزایی میگه مامان با ماشین نیا دنبالم (مهد) پیاده برگردیم
ﻣﻦ ﺩﻝم ﻣﻴﺨﻮاﺩ ﻳﻪ ﺧﺮﻳﺪ ﺑﺮﻡ ﺑﺎ ﺧﻴﺎﻝ ﺭاﺣﺖ
گاهی میگم پس اونا که خارجن چی؟اما اونا اوضاعشون بهتره مهد هلی استاندارد,تر خیابونا و امکانات مناسب برای,کالسکه و ...اینجا با کالسکه میری همش,چاله چوله
حالا سارا بزار یه پزی بهت بدم، پریروز بعد دو سال و اندی اولین بار بود رفتیم خرید با جناب همسر تنهایی، خیلی خاطره انگیز بود
ای بابا،من علاوه بر اینکه غریبم یه شوهر بداخلاق دارم.که اعصاب بجه نداره،تازه شاغلم هستم،بجم فووووق العاده بد خوابه،١٠ماهشه
منم عاشق پسرم هستم ولی حس میکتم نیاز دارم اقلا ماهی یه بار یه بیرون کوچولو دو تایی با شوهرم برم.یا تنهایی برم پیاده روی.
آره خیلی پره عزیزم . قبلنا میخوندم تاپیکارو اما دوس داشتم یکم درددل کنم مرسی از همتون
نینا جان ایشالا خوابش,درست شه که اون سخت تر از همه است
اتفاقا دختر منم هم کولیک داشت هم ریفلاکس واقعا اوج عذابم همون موقع بود
برن مهد دیگه رونق میگیره زندگی ادم
عجب شانسی ما ها که دست تنها بودیم بچه هامون هم نا اروم و مشکلات اینجوری طفلکیا.
ناناز منم از بیست روزگی دخترمو بردم کلاس ماساژ و کلاسهای بازی و هر جا که میشد، خب چکار کنیم ماها که مث همیم و دور خانواده باید همین کارا رو.کنیم شوهرم بداخلاق نیس اما همراهی نمیکرد اصلا تنهایی بزرگش کردم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز