یکی از آشناها دامادشو خیلی به دختره فشار میورد که اگه پسر نشه بچمون زندگیو به دهنت زهر میکنم و باید ببری خونه مادرت بذاری بچه رو و این حرفا!! خلاصه باردار شد و بنده خدا مرد و زنده شد تا فهمیدن پسره شوهرش دیگه باهاش.خوب بود چون قبلش اصلا حرف نمیزد باهاش !!
خلاصه موقع زایمان شد بردنش بیمارستان شوهرش سر کار بود رسید گفت نه پسر من باید بیمارستان خصوصی دنیا بیاد پرستارا گفتن بابا این نزدیک زایمانشه، اون بزور ورداشت برداساس حدود 30کیلومتر دورتر بیمارستان خصوصی بود!! خلاصه که بچه چون دیر رسوندن و تو شرایط خئب نبود اکسیژن بهش نرسید و متاسفانه مشکل مغزی داره، و فلج شد!!
کم نیستن مشابه این شخص متاسفانه!! بیشترش بنظرم به فرهنگ بر میگرده و اینکه بفهمن سلامتی خیلی مهمتر از جنسیته.