2777
2789
عنوان

نارضایتیم از پدرو مادرم

384 بازدید | 25 پست

من واقعا عاشق پدر مادرمم اما وقتی یه نگاه به گذشته میندازم بنظرم برام خیلی کم گذاشتن

مثلا وقتی دو سالم بوده من رفتم سراغ قرص که تو کشوی پایینی کمد بوده و خوردمشون درحالیکه مامانم اصن حواسش به من نبوده خودش میگه مهمون داشتیم تو اشپزخونه بودم ولی از شناختی که ازش دارم مطمعنم با همسایه ها حرف میزده..خلاصه کارم به بیمارستان کشیدو شستشوی معده الانم تاثیر بدی رو ذهنم گذاشته و فراموشی و حواس پرتی پیدا کردم البته از بچگی مشکل برام پیدا شده بود

...

بابام همییییشه اخماش توهم بود ..هیچوقت مارو بیرون نمیبرد برامون چیزی نمیخرید..یه دوچرخه داشتم خیلییییی ذوقشو داشتم یواشکی برد فروخت با اینکه وضع مالیش اونوقت توپ بود..طلا داشتم برد فروخت...پول نمیداد یه مانتو بخرم با هزار گریه و زاری ده تومن میذاشت کف دستم..

وقتی کلاس اول بودم خیلییی ذوق کتاب داشتم و دختر باهوشی بودم میمردم برام یه کتاب نمیخرید ..به مادرمم یه قرون پول نمیداد مادرم با پول خیاطی برام یه چی میخرید ...


بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مادرم خیلیییییی شلختس..فقط سرم دادو هوار میکشید درست یادم نمیداد چیکار کنم ..به کارای بیهوده بیشتر علاقه داشت تا کارای مهم زندگیش ..مثلا میرفت کلیییی از وقتشو با حرف زدن با همسایه ها میگذروند بیخیال جارو کردن خونه و شستن ظرفا بود..همیشه خونمون بوی بد میداد..خواهر کوچیکم همیشه لباساش بوی ادرار خشک شده میداد اما مامان جونم باید حتما حتما تو کوچه با زن همسایه غیبت خواهر شوهراشو میکرد..به نظافت خودشم اهمیت نمیداد همیشه بوی عرق میداد..باز سر ما دادو هوار میکرد سر هرچیزی میگف تقصیر شماس ..تقصیر شماس...شوهرم بعضی وقتا شلخته بودن مامانمو به رخم میکشه منم حرفی برا دفاع ندارم

من هیچی کم نداشتم ولی کمبود محبت داشتم چون پدر مادرم هیچوقت باهم عاشقونه حرف نمیزدن یا با ما. هیچوقت نشد بهم بگم دخترم یا وقتی صداشون میکنم بگن جانم. خیلی عقده دارم😢

عشق ینی❤دخترم و باباش❤
اکثر قدیمیا همینطوری بودن اونقدی که الان به بچه‌ها میرسن و براشون وقت میذارن اونموقع نمیذاشتن 

عزیزم همچینم قدیمی نبودن دیگه ..زن عموم اینقددد به تغذیه و پوشش بچه ها و تمیزی خونش اهمیت میداد که نگو دو دیقه وقتش با تلویزیون نروم نمیکرد شش تا بچه قدو نیم قد داشت خونش بوی گللل میداد ..همش میگفتم کاش بچه زن عموم بودم هیچوقت غیبت نمیکرد..حرف بد نمیزد به بچه هاش احترام میذاشت به تمیزی خودش وسواس داشت

سهل انگاریه مامانت رو به دل نگیر

بچه خیلی شیطونه

منم همیشه فکر میکردم مامان و بابام اصلا مواظب من نبودن. چون تو بچگی یه بار دستم شکست یه بار بینی م. سر زانوهامم همیشه زخم بود.

اما الان که خودم بچه دارم میبینم واقعا یه لحظه س.

چند ثانیه حواست پرت شه، تمومه


بعدشم بچگیه ماها اغلب تو محرومیت گذشته

همه مون عین همیم

یکی بیشتر، یکی کمتر

فقط سعی کن خودت اشتباهات والدینت رو تکرار نکنی

من هیچی کم نداشتم ولی کمبود محبت داشتم چون پدر مادرم هیچوقت باهم عاشقونه حرف نمیزدن یا با ما. هیچوقت ...

بابام تو پونزده سالگی نامزدم کرد ..تو هجده سالگی ازدواج کردم به زووور ..میخواستم درسمو بخونم ..منو داد به یه قوم زبون نفهم ..منم بچه ساده ای بودم خیلی بهم ظلم کردن...همششششم شلختگی مامانمو تو روم میکشیدن  خداییش من خیلیییی با مامانم فرق دارم و کلا اونو تو زندگیم الگو قرار ندادم اما همینکه مامانم اینجوریه آتو افتاده دست اینا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز