سلام، حدود ٣ ماه كه براي شناخت بيشتر باهم نامزد خصوصي هستيم،البته ٤ سال همكار و دوست بوديم، فكر ميكردم شناختم كاملِ، اما بحث به رفت و آمد نزديكتر رسيده خيلي در انتخابم به شك افتادم؛(اون واسه به دست آوردن من نذر كرده ٥ سال تو شباي قدر بره حرم آقا امام رضا(ع) و امسال سال آخر بود)،خواهرش گفته بود منم ببر، منم از اونجاييكه ٢ سال بود به پابوس آقا نرفته بودم ازش خواستم كه منو مامانم هم(بخاطر اين كه هنوز نامزديم) همراشون بريم؛بگذريم كه خواهرش و دختر ٤سالش جلو نشستند،اما چيزي كه منو خيلي اذيت كرد،توجه بيش از حد نامزدم به خواهر و خواهرزادش بود؛از محبت كلامي گرفته تا خرج كردن واسه اونا؛در حاليكه در جريانم بهش پول واسه خرج اونجا هم داده بود، و به من فقط تعارف ميكرد كه خريد كن؛اولين سفرمون بود اما انقدر از هر جهت احساس ناراحتي ميكردم كه تو حرم آقا بغضم شكست و بهش گفتم كه خيلي به من بي توجه!اونم قول داد كه ديگه من اولويتش باشم؛اما بازم فرداش كه رفته بوديم خريد همش دنبال خواهرش بود كه اگه چيزي خريد حساب كنه و...! البته منم واسه خانوادم سوغاتي گرفتم ولي خودم به زبون آوردم ، واسه خانواده اونم همينطور؛ اما واسه خودم هيچي!تو مسير كارايي كرد كه فهميدم ايشون نسبت به خانوادش حس ديگه اي داره كه به اين راحتي از بين نميره؛مثلاً با اين كه خواهرش جلو نشسته بود امد زير صندليشو خالي كرد و همه وسيله ها رو ريخت زير پاي خودش، بي اندازه ناراحت شدم گفتم تو رانندگي مي كني اينكار خطر داره؛ اما كلي بهش برخورد!تو راه هم هي خوراكي ميخريد و ميداد دست اون چون باهم حرف نميزديم، و اونم همش در حال خوردن بود؛ خواهرش حتي جلو ما از اون خواست واسش نوار بهداشتي بخره و من ديگه ازش واقعاً بدم اومد؛يعني انقدر صميميت!؟چه كنم؟با داداشش هم همينطوره، يعني با اين كه هيچي از خودش نداره همش داره واسه اونا خرج ميكنه! اينجوري من تا صدسال ديگه نميتونم سر خونه زندگيم برم كه😔 اينم از اولين سفر ما!!!
خدا رو شکر که زود شناختی بهش بگو باید بریم مشاوره من اینجوری نمی تونم زندگی کنم باهات
اخه زیاد حساس بودنم خوب نیست خودتو بزار جای اونا دوست داری داداشت چطور بات رفتار کنه?
این بعدها برات مشکل ساز میشه
خب حالا که نامزدی فقط اگه بخوای بزنی به هم دردسر نداره .
مادرت چی میگه؟ـ
حالا خانم با بچه نشسته جلو؟ سوزوندن عروس آينده تا اين حد مهمه كه جون بچه رو به خطر بيندازه؟
حالا که نامزدین زشته بخدا از حالا حساسیت نشون میدی....
من بزرگترین مشکلم پدر و مادر همسرم هستن شوهرم بیش از اندازه بهشون بها میده طوری که منو اصلا در نظر نمیگیره خدا رو شکر که زود شناختیش وگرنه یه عمر میخواستی اعصابت رو خراب کنی ارزش نداره تا اون بیاد یاد بگیره با تو چطور رفتار کنه پیر میشی
عزیزم اولا فعلا شما نامزدین و در قبال شما مسئول نیست, پس چون برای شما خرج نکرده حق ناراحت شدن ندارین. بعدشم اکثر مردا تو مجردی خیلی به خانواده توجه میکنن ولی بعد از ازدواج اولویت اولشون زن و فرزند خودشون میشه. شوهر منم مجردی اینطور بود,حالا که بچه دار شدیم دیگه همش خودشو وقف منو و بچه مون میکنه
والا حق داری منم بودم ناراحت میشدم این مساله رو جدی بگیر وگرنه بعدا اذیت میشی...نه عزیزم تو حساس نیسی حق داری منم از این چیزا بسیار ناراحت میشم.این طبیعیه که اون خانوادش رو خیلی خیلی دوست داشته باشه ولی این طبیعی نیست که بیش تر از تو که نامزدشی به خانوادش توجه کنه
حق دارى ناراحت بشى. شوهر من هم همينطور بود البته شديدترش. مثلا بستنى قيفى ميخواستيم بخوريم گفت براى خواهرام ببريم. حساب كن دوتا بستنى قيفى دست ما كوبيديم برديم در خونه تحويل خانوما داديم بعد خودمون اجازه داشتيم بخوريم و به بقيه ى گردشمون برسيم! ولى بعد از عروسى كم كم درست شد. البته كامل كه نه ولى خيلى بهتر شد
به نظر من بهتره ادامه ندی با توجه به اینکه شاغل هم هستی احتمالا تمام مخارج رو باید شما به عهده بگیرید تا ایشون به خانوادشون برسه
نظر شخصی من این که ایشون تااخر عمر همین هستن ببینین میتونین کنار بیاین یا خیر
عزیز دلم به نظر من که زیادی حساسی .
مردی که به خواهر و مادرش احترام نزاره که مرد نیست ،چون احترام به یه خانوم و بلد نیست.زیادی حساسیت نشون بدی اونم حساس میشه .در مورد مردی که به خاطرت نذر و نیاز کرده هیچ وقت شک نداشته باشه خانومی😍😍😍همه آرزوشونه زندگیشون با عشق باشه .فقط از خدا بخواه که دلت و آروم کنه و این حساسیت ها رو ازت دور کنه
این حس تامین کردن زیاد از حد خانواده شون تو بیشتر آقایون هست واقعا درکت کردم به نظر من خیلی اذیت می شی تا میاد درست بشه اصلا حق نداشته جلو بشینه خواهرش حداقل یه تعارف می کرد تا دیر نشده یه تصمیم درست بگیر
