یک چیزی یادم رفت بگم
من در عین اینکه این کارها رو انجام میدادم و با توجه به اینکه روحیه خیلی زیاد حساسی دارم، به خدا گفتم اگر صلاح میدونی و فرزند سالم و صالح و ... هست و برام نگهش دار
اگر بهر دلیلی صلاح نمیدونی من بچه دار بشم الان بازم راضیم به رضای تو، اما چون تو خدایی میدونم تو بخوای هم نگهش میداری هم سالم و صالح و ... میتونی بدی. چون نه بخیلی و نه خسیس، تو خدایی، تو الله و ...
برای بتا هم میگفتم خدایا ، یا اماما بتای خوب میخوام. لطفا و ...
اما حالتم ۵۰ ۵۰ بود، من چون خودمو میشناسم سعی کردم خیلی دل نبندم، و حرف نزنم که وابسته نشم.
راستی من یک روز به مدت یک ساعت خونه تمیز کردم البته نه اینکه خم و راست بشم در حالتی که نیاز به خم و راست شدن نبود روی مبلها، میز، آشپزخونه، اما بعد حسابی کمردرد شدم که ، آقای همسر دعوا کرد.
همش دراز کشیده نباشید، بلند شید قاشق های سر سفره خودتون بیارید، یا یک لیوان سبک ، یا لباس تا کنید، جلوی آینه برید به موهاتون برسید، بشینید،
راستی از ۱ ساعت بیشتر قدم میزدم تو خونه بعد از روز ۷ یا ۸.
تو سبزی پاک کردن کمک میکردم البته نه طولانی
۵ الی ۱۰ دقیقه.
یکبار هم برای همسر شیرینی کشمشی درست کردم .
اما سنگینی بلند نکنید چون به شکم و رحم فشار میاره.
ببخشید، ان شاالله بدردتون بخوره اینها.