قبلا راجب این موضوع فکر کرده بودم الان حس میکنم واقعیت انگار بعضی کار ها جز سرنوشتمون و برنامه ریزی کردن برامون (این بگم منظورم این نیست که تلاش نکنیم و سرنوشت بپذیرم)
مثل این میمونه که دلیل اومدن مون به این زمین و اینکه به دنیا اومدیم و الان چرا زندگی می‌کنیم، یه چی تو همین موضوع
دقیقا موافقم با این جملت انگار بعضی چیزا نو زندگیمون برنامه ریزی شدس و اتفاق میفته برامون
از قبل همه چی نوشته شده تو تقدیرمون من اینو کامل باور دارم بخصوص تو ازدواج و راه زندگی میگن قبل اینکه بدنیا وارد شیم خدا از اول سرندشتمونو تا آخرو نشونمون میده میگه اینه سرنوشتت میخوای بری ب اون دنیا و اگر راضی شده باشیم وارد میشم
قبول دارم
مثلا من ۱۷ سال هست بیمار شدم خوب من که دلم نمیخواست همچین اتفاقی برام پیش بیاد
سرنوشت هست دیگه
دور از جونت اگر سرگذشت منو تو این ۳۱سال بشنوی هرچی دم دستت بودو سمتم مینداختی میگفتی خاک توسرت چی چجور قبول کردی بخدا منم تو شک هستم ک چرا قبول کردم من نوزاد بودم چادرگیرمیگنه تو تایر خلاصه مامانم پرت میشه و چندمتر کشیده میشه یکی دوماه پیش ب مامانم میگفتم خداچی میخواسته چرا من باید انقدر زجر بکشم چرا اونموقع نمردم انقدر مامانم دعوام کرد کفر نگو بخدا دلم انقدر بحال خودم میسوزه میگم چرا باید همچین سرنوشتی داشته باشم ک هی فکر مرگ کنم تازودتر زیر خروارها خاک راحت بخوابم
