و اونوقت پدر من با اینکه من الان تجربی هستم ، گاهی میگم اگه نتیجه مورد علاقم رو نگرفتم میخوام پشت کنکور بمونم میگه نه باید بری فرهنگیان:)
واقعا درکش نمیکنم..
این اینده منه و دوست دارم کار موردعلاقه خودمو داشته باشم. و اینکه شاید امسال نتونم بهش برسم دلیل نمیشه کسی بهم زور کنه:)))
و سال اخر اصلا برام موقعیت درس خوندن رو فراهم نکرد که حالا به پشت کنکور موندن فکر میکنم وگرنه من عالی بودم.
بهش میگم دلم نمیخواد برم متنفرم ازش میگه پس دیگ نه من نه تو.
:)خستم.
چجوری باید موقعیت درس خوندن فراهم میکرد ؟
و من که عاشق تجربی بودم و مطمئن بودم اگر میرفتم حتما پزشکی قبول میشدم ولی خانواده ام نذاشتن و رفتم ریاضی و ....
شما اهمیت نده بخون انشالله نتیجه میگیری نشد هم مقاومت میکنی و نمیری فرهنگیان یا بهونه جور میکنی میگی قبول نشدی.
شرایطی مشابه شرایط تو رو دارم
امروز انقدر گریه کردم که دیگه جون نداشتم ی دو ساعت خوابیدم
علاقم تو تجربی بود نذاشتن برم
منم بی هدف شدم
از اول با هدف فرهنگیان منو پرت کرد وسط این رشته کوفتی
گفتم درک عیب نداره میرم ببینیم چی میشه
(بگذریم از تمامی مقایسه ها و تخریب هایی ک صورت میگرفت)
حالا الان هدفم و پیدا کردم ولی دیگه فایده ای نداره
چون باید از همون سال دهم ن حداقل تابستون همین امسال این هدف و میداشتم
و مثل خودت که گفتی با اینکه میتونست و به آدمای خفنی خم دسترسی داره ولی شرایط فراهم نکرد (اون موقع که وقتش بود)
آره دختر تنها نیستی..
همین الان کافیه بگم آقا من دوس ندارم حال نمیکنم برم فرهنگیان
صورتش سرخ میشه از عصبانیت
بعدم شروع میکنه تخریب رو کردن
که آرههه الان همه نشستن کار بدن بهت :/
طرف از همون روز اول شروع میکنه بچش خانم دکتر و خانم وکیل و خانم مهندس صدا زدن
هدف گنده میکنه تو کلش
واسه ماعم میگن فرهنگیان
توام بگو باشه پس ن من ن تو
واقعا خدا نجاتتون بده خیلی خیلی درد بدیه. باهاش عاقلانه حرف بزن و محترمانه توضیح بده. بگو ک بعدا چه اتفاقی واست میوفته اگ نری دنبال علاقت. بگو ممکنه به یه آدم بی حس تبدیل شی. بگو باید با حس تنفر بشینی روی صندلی دانشگاه. بگو بعد مرگت حسرت میخوری
من که زده به سرم بمونم پشت..
چون این حق من نیست
من خیلی بیشتر از اینا حقمه
ولی اینا نذاشتن
