برای افطاری خونشون دعوت بودم قرار بود آش بپزن منم زودتر رفتم کمک کنم .بعد مرد خونه نبود من شالمو افتاده بود رو شونم داشتم کار انجام میدادم بعد مادر شوهرم بهم گف چه موهات خوشکل و خوشرنگ شده گفتم ممنون دوباره گف سرما نخوری سرت کن گفتم باشه .دختر برادرشوهرم اونجا بود ۶ سالشه برگشته میگه شالتو سرت کن که نره خونشون بگه موهاتو دیده و تو سرت لخت بوده منم سکوت کردم هیچی نگفتم دوباره دیدم رفته داره به خواهر شوهرم میگه این سرشو لخت کرده خاک توسرش و فلان. آخه گاو نفهم به تو چه مگه جلو نامحرم کردم .بعد شوهرمو مجبور کردن ۳۰ ملیون پول بده که لباسشویی بخرن من خبر دارم جلو من هی الکی میگن وام برداشتیم خودمون خریدیم احمقای اسکول فک میکنن واسم مهمه