منم یه ده روزی میشه ک به طرف پیام ندادم ی مشاورم نیست ها ولی ی جورایی کمک میکنه دانشجو پزشکیه و خودش گفت مشکلات عکس درصد و اینا رو براش بفرستم و اصرار هم داشت منم خیلی فکرم مشغوله خیلی دلم میخواد بکنم ازش ولی سخته همش میاد تو ذهنم موقع درس همه موقع ای هی فکر میکنم که برم بهش ب ی بهونه پیام بدم
ببین یه همایش کوفتی بعد از اینکه مدرسه نمونه قبول شدم از طرف اموزشگاه رفتیم بعد اونجا یه دانشجوی پزشکی بود من از این پسر خوشم اومد یه روز شانسی توی یکی از کانالای اموزشگاه شماره اینو گذاشتن چون همایش هم واسه این بود که اینا راهنمایی کنن بچهارو مثلا بعد من پیام دادم اولش چیزی نگفتم راجب منابع و اینا پرسیدم ولی بعدش نتونستم جلو خودمو بگیرم و بهش گفتم که ازش خوشم میاد قبلا ازش خواستم که کمک کنه هر سوالی خواستم ازش بتونم بپرسم چون مشاور نداشتم و قراره سال بعدی بگیرم بعد این قبل از اینک بهش بگم ازش خوشم میاد قبول نکرد ولی بعد از اینکه گفتم بهش قبول کرد ک ی جورایی مشاورم بشه بدون هیچ هزینه ای کلی ویس میداد و کمک می‌کرد واسه ازمونای قلمچی ولی من دیگه خیلی درگیرش شدم خیلی بهش هم نگفتم یه ده روزی بهش پیام ندادم مسافرت رفتم ولی بازم فکرم درگیرش هی دنبال بهونم ک بهش پیام بدم بازم نمیدونم چجوری بیرونش کنم از سرم بهش بگم ایا؟ یه چیکار کنممم حتی تلکرامو هم حذف کردم ولی بازم نصب کردم جزئیاتش زیاده حالا خواستی خصوصی میگم بهت
بچه ها عزیزانم این زمان باقی مونده رو سعی کنید فکر نکنید به خودتون بگین بعد از کنکور راجع بهش فکر می کنم الان نه از خدا کمک بخواین هر وقت فکرش اومد به ذهنتون یکم آب بخورید و یهرتنفس عمیق و صلوات
