2777
2789

نشسته بودیم صاحبکارم با دوستش 

بعد  اونا با هم حرف می‌زدن و اون بهش گفت خداروشکر که،اومدی منظورش این بود که مغازشو باز کرده چون پاساژ هیچکس نبود مثل خانه ارواح بود

بعد من کاش لال میشدم کاش سرفه میکردم اون لحظه وای خدا چی گفتم 

گقتم اگه نیومد این سطل زباله زبون در میاوورد روبروم زباله بود حالا حس میکنم جفتشون با من عوض شدن چکار کنم همون لحظه صاخبکارم یجوری نگام کرد

برای حاجتتون بعد از نماز مغرب ۱۰۱ بار بگید :لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فَاسْتَجبناله و نَجٌَيناه من الغم و كذلك نُنْجي المؤمنين ...برای رهایی از شر ظالم بگو : فَسَيَكفيكَهُم الله و هو السمیع العلیم♥️حسبي الله و نعم الوكيل♥️خدا برایم کافی و بهترین وکیل هست♥️
بیشتر ببینید

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینا همه تجربه س برای ارتقا روابط اجتماعی تون

گاهی همین تجربه ها به از دست دادن موقعیت فعلی ختم میشه


ولی از طرفی کمک میکنه که یاد بگیرید چطور توی جامعه باشید


این موارد برای همه مون پیش میاد 

ریشه را در خاک محکم کن که گاهی زندگی / پیشِ پایت آب، گاهی هم تَبَر می آورد 
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

تولد در کافه

zari0gh | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز