شاید هم راست بگه ها
جاریم از همون اولش حسودی منو میکرد گاهی خودشو نمیتونست کنترل کنه نشون میداد
من و شوهرم دعوامون شده بود یزره هم ناراحت نشد تازه وقتی آشتی کردیم اولش منو محل نمیزاشت بدرفتاری میکرد
جز اینا تاجایی که تونسته وقتی شوهرم و... حواسشون نبوده بهم تیکه انداخته و محل نزاشته و بد رفتاری کرده
این هیچ دوشب پیش رفتیم خونشون خیلی بدرفتاری کرد باهام منو محل نزاشت
از فردای اون روز شوهرم انگار دیوونه شدن قبلا هم زیاد خوب نبود اما ابن دو روز با تیمارستانی و وحشی فرق نداره
میخواستم قهر کنم برم مامانم میگه اون جادوتون کرده
چرا میخوای خوشحالش کنی
بنظرتون نرم بمونم پدرشو دربیارم
خونمون اگه نرفتم موندم اومدن نمیخوام بزارم شوهرم عبدی بده بهش یک کلمه هم باهاش حرف نمیزنم