اسفند ماه سالگرد عروسیمون بود همسرم مارو برد بیرون شامو گردش و گفت چندتا کادو از طرف من داری برو برا خودت بخر با سلیقه خودت بهم پول داد منم رفتم خرید کردم
امروز دهمین سالگرد عقدمون بود و از چند سال پیش میگفتم دوست دارم دهمین سالگردو جشن بگیریمو خاطره انگیز باشه و فلان
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اسفند عروسی فروردین عقد اینهمه جشن وسرور تو کمتر از یه ماه انسان رو اشباع می کنه
لطفا اگه نظرتون مخالف منه ریپ نزنید بذارید اسی خودش جواب بده .من دلسوزی یا تجربه یا هر حرفی میزنم برای اسی هست .حوصله ی قانع شدن قانع کردن شما رو ندارم .چون آخرش دعواست .
دیگه اومدیم خونه سرش درد میکرد به خاطر روزه بدنش ضعیف شده رفت گرفت خوابید من الان رو دلم مونده که چرا برام گل نخرید چرا بیشتر اهمیت نداد باردارم هستم میگم شاید برا همینه حساس شدم الکی