یه اخلاق مزخرفی داره تو خونه که نگم اونم فقط با من بده حتی با بچه تو شکمم خوب نیست
جلو خانوادم بدرفتاری نمیکنه باور نمیکنن
آمل امان از اون روزی که خواهر و ننه اش پیشمون باشن
منو مسخره میکنه سرم داد میزنه همش میگه اذیتم میکنه و کلا میشه یه سگ واقعی تا وقتی که باز بیاییم خونه باز یکم آروم میشه
تو مکان های عمومی از ترسش هر کاری بگه میکنم چون کنترل نداره خلاف میلش چیزی بگم یا کاری کنم داد و بیداد میکنه و بدو بیراه میگه بلند بلند غر میزنه از ترس آبرو میشم یه گنجشک
همش داد میزنه همش غر میزنه همش حرف میزنه
بخدا که انگار یه دیوونست از دستش خسته شدم
روز به روز هم بدتر و بدتر میشه
تو اقوام یکی دو مورد از همچین دیوونه هایی بود اما شوهرم تا چندماه بعد عروسی این اخلاقش نشون نداد خودشو کنترل میکرد نفهمیدم
بخدا شبا هم موقه خواب آرامش ندارم صداش همس تو گوشمه
مریض بشه میندازه گردن من میگه یا نفرین کردی یا غدای فاسد دادی
اشتباهات خودشو هم میندازه گردن من
از ترسش نمیدونم چیکار کنگ از ترس غر غراش مثل دیوونه ها همش وراجی میکنه