بچه ها ما دیشب قرار بود برامون مهمون بیاد خانواده مادریم خانواده ی مادریم بر خلاف پدریم خیلی ازدواجی ان کلا بعد من نه تنها از ازدواج خوشم نمیاد بلکه کلا از همه ی مردا از ته دلم متنفرم و کلا نیازی در خودم نمیبینم که با ازدواج حل شه بگذریم من عصری گفتم شام با دوستام میرم بیرون خانواده م فهمیدن دارم میپیچیدم که مهمونا رو نبینم بابام گفت زشته و عیبه و فلان و اینا اگه کسی چیزی گفت خودم جواب میدم از همون اول هی اومدن گیرشون روی من بود :سال بعد باید دو تایی باشیاااااا،سه تایی باشیااااااا،سال بعد خونه ی شوهر و بچه بغل... دیگه بعد از شام هم خاله م باز ادامه داد و داداشم فهمید من ديگه حالم داره بهم میخوره خيلي محترمانه گفت:چرا دعایی نمیکنید که خودش دوست داره؟چرا دعا نمیکنید به آرزوش برسه و دکترای رشته شو بگیره؟چرا کاری میکنید از دیدنتون فراری بشه و ترجیح بده بره بیرون؟چرا نمیذارید یه دختر تحت تاثیر حرف بقیه قرار نگیره و اهداف و آرزوهاشو بخاطر شوهر ول نکنه؟ بچه هاااااا😭داداش بزرگ تر داشتن واااااقعااااا خوووووبههههه خیلییییی کیف کردم خیلیییییییییی😭😂❤️
Sensin derdimin dermanı,Nasıl verdin bu fermanı,Acımasızdır geceler,Gel de kapat şu yaramı
من داداشم هم با اونها همراه می شد و بدتر بهم حرف می زد!
داداش خوبش خوبه. بدش از صد تا دشمن بدتره! یادمه داداشم همیشه مامانم پر می کرد تا با من دعوا کنه. یه بار یادمه مامانم انداخت به جونم که ظهری بلند شدم رفتم تو پارک نشسته بودم و از بی کسی گریه می کردم!
اگر شما از گناهان خود خسته میشوید؛ خداوند از بخشیدن شما خسته نمیشود.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
زهره هستم🧚🏻♀️. یک عدد " اقتصاد دانِ مملکت " 🤝🏻. دارای سابقهٔ چهار ترم تحصیل در دانشگاه روزانهٔ غرب کشور. ممنون میشم اگر منو زهره ❌ صدا نکنید و فقط لفظ خانم اقتصاد دان ✅ رو به کار ببرید!!! چرا که ما داریم اینجا زحمت میکشیم!!!