بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
معلوم نیس باز چیکارش کردن دوروز خوبه تا زنگ ننه و خواهرش میزنه ازین رو به اون رو میشهاون دفعهم مریض ...
و تو تا حالا سکوت کردی؟ برا این شوهر و این خانواده شمر. باید سلیته باشی. دوتا داد بزنی ظرف بشکنی ـتهدید کنی ـدیگه میشن موش. گوه خورده غلط کرده به تو میگه برو سرکار.. بگو زن گرفته وظیفشه خرجم کنه ــشمام هر وقت باقی عروسات رفتن سذکار بیا برا من برو رو منبر. ـــبه خانواده ت گفتی حرفا و کارای اینارو؟
نه عزیزم نگفتم به خانوادم همش میترسم جنگ و دعوا به پا بشه چون بابام به شدت رو اینجور چیزا حساسه و اخ ...
پس چون فهمیده میترسی کسی باخبر بشه دارخه سواری میگیره.. بیین منم قبل همسرم خب دوست پسر داشتم . همسرم فهمبد و هی تهدید پشت تهدید که میرم به بابات میگم. پرینت میگیرم. اللنم باهاش در ارتباطی. اوایل مثل تو از ترس ابرو سکوت میکردم ـاما دیگه یه بار با خودم فکر کردم تا کی باید سکوت کنم و سواری بدم ـگفتم بفرما برو راه باز جاده راز ـاونی که پشیمون میشه من نیستم تویی. بکم خوب شد اما نه کامل یه بار دعوا کردیم الیته که اون شروع کرد به داد و هوار کشیدن و ابنکه زنگ میزنم اللن بابات بیاد و بهش مبگم قضیه فلانی رو.. با هم میریم جلو در خونه.طرف . منم خودم زنگ زدم به بابام گفتم بیا اینجا یه چیزی میخوام بهت بگم.. و گفتم بهش که داستان اینجوره ـبابام کلی شوهرمو دعوا کردو داد کشبد سرش ـگفت بوده که یوده قبل تو بوده. هر چی بگی به دختر من خواهر و مادرخودتن. غلط میکنی گوه میخوری تهدیدش میکنی کتکش میزنی ـنمیتونی گورتو گم کن از زندگیش.. دیگه شوهرم موش شد. دست و پاشو جمع کرد ـاللن جرات نداره بگه بالا چشمت ابروعه. ـهر چقدر در مقابل ظلم و ظالم سکوت کنی ظالم گردن کلفت تر و تو ضعیف تر میشی. سکوت نکن ـحق نداره نه خودش نه خانواده ش اذیتت کنن. باید به پدرت خبر بدی. بیاد زهر چشم بگیره ازشون. دختر داده تا خوشبخت بشه نداده که بره اسیری