راست میگی شاید خوبا کم شدن
راننده تاکسیا اعصاب ندارن
میری مترو همه بی حوصله
استادا دنبال درس خودشون
دانشجوها فقط ی ترم باهاتن بعدش تموم
خانواده شوهر که اصن رو مخ
پدر مادر میمونی پیششون حوصلشون رو بعد ی مدت نداری
شوهر هم یکم میری سمتش در میره
آبجی هام ک تو کار خودشون
شاید من عرضه ندارم برای خوشحالیم آدم پیدا کنم