بله
مثلا حسادت را مثال بزنم
دختر بچه ها را دیدین که راحت حسادت شون را نشون میدن...بچه ای بره بغل پدر و مادرشون، سریع عکس العمل نشون میدن...این حسادت تو بچگی قشنگه...ولی جایی تو سکانسی و یا جمعی، متوجه میشه که حسادت یه اخلاق زشته و باید مخفی کنه ...همین دختر رفته رفته بزرگ میشه و حسادت را پنهون میکنه ...حسادت توپی هست که وقتی میخوای پنهونش کنی مثل این هستش که میخوای تو آب فرو بکنی و موفقم میشی ولی توپ زیر آب نمیمونه و با جهش میاد روی سطح آب دوباره ...
دیدین که همه ما متوجه میشیم کسی حسادت داره؟..چون خود فرد حسود تصور اشتباه میکنه که دیده نمیشه و کسی حسادتش را نمیفهمه..چون حسادت را مزیَن میکنه که کسی نفهمه و یا زیر آب به زور پنهانش کرده..
همون دختر کوچولو اگه که در بچگی موقعی که حسادت کرده، والدینش با واژه " نوع دوستی" اشناش کنن، دیگه حسادت، براش نیمه تاریک وجود نمیشه...نوع دوستی براش میشه ارزش...
یعنی قرار نیست که حسادت را سرکوب کنیم بلکه باید به رسمیت بشناسیش و در کنارش نوع دوستی و از خودگذشتگی و غیره را هم یاد بگیریم...
کتاب نیمه تاریک وجود کمک میکنه که ما بفهمیم دلیل حسادت مون یا در اینجا منزوی بودن ها وغیره چی بوده و چرا ایجاد شده و باید چه کرد...این کتاب تمریناتی خوبی داره و مثال های خوبی هم زده ...مشکل این هستش که خیلی ها نمیخونن و یا حوصله حل مسئله را ندارند.