تنها زندگی میکنم یه پسر پنج ساله دارم خودم ۲۴ سالمه یه ماهی هست از رابطه با شخصی که دوسش داشتم و دارم اومدم بیرون مشکل روانی داشت فوقالعاده شکاک بود اونم رابطه دو ساله مشکلات زیاد دارم هیچکسیو ندارم یه دوست داشتم ۲۲ سالشه گاهی وقتا میومد شب اینجا میموند باهاش درد دل میکردم مشکلاتمو میگفتم از تنهایی و نداشتن خرجی میگفتم اونم هیچی نمیگفت فقط گوش میداد یا میگفت حق داری تو خیلی گناه داری فلان امروز زنگ زد با کلی مقدمه چینی گفت من مشکلاتتو میدونم خوبتو میخام حاضری با بابام ازدواج کنی؟ پدرش ۴۵ سالشه تو این شبا خیلی دعا کردم خدا یه دری رو به روم باز کنه امروز این خبرو شنیدم خیلی دلم شکست خیلی زیاد دلم برای جوونیم برای خوشگلیم برای پاکیم سوخت یعنی جواب دعاهای من این بود؟
عزیزم
دوستت واقعا بی شخصیته باهاش قطع رابطه کن
میگفتی خودت جا من بودی چی فکر میکردی؟
خیلی جوونی صبرکن
مادر دوستت فوت شده یاام جدا شده؟
مادر نداره؟
خیلی سختی کشیدم از طرفی هزار تومن ته حسابم نیست از یه طرفم این حقم نیست برم زن یه مرد پیر بشم هرکی منو با پسرم ببینه میگن باورم نمیشه بچه داری دلم بیشتر از دوستم گرفت نتونستم اصلا جوابی بدم بهش قطع کردم فقط
بهتر نیست به جای رابطه و فلان یکمی روی زندگیت و پسرت تمرکز کنی فعلا ؟؟
نه قطعا ❤️🫂
دهنت سرویس دو دقیقس میگم چجوری پشت گوشی برا باباش ساخته
گوه خورده بگو برای خودت پیدا کن کثافت
دیگه باهاش کات کن
۴۵سال پیر نیست
ولی اختلاف سنیتون زیاده
دعا کنین برام زندگی سختی دارم دارم با گریه براتون مینویستم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز