وای دیروزم من با شوهرم بحثمون شدآقاسراینکه مراسم احیا بچه هام رو بردم خونه مامانم وپسرم سرماخوردروزسال تحویل باهام بادداشت تادیروزظهرکه فهمیدم بادش براچیه.منم گفتم خونه مامانموداداشم نمیخام بیای .منم نمیام روستا خونه مادرت.خوب که اعصابموخوردکردزدبیرون ازخونه.منم زنگ زدم مادرشوهرش گفتم جریان ازاین قراره بخاطرکارورفتارپسرتون نمیام نمیام عید دیدنی خودش بیادبابچه هاخونتون .گفتم ازمن گله نکنید
خدا رو شکر کن با پدر و مادر خودشم هم قهره حالا یه برادر مونده براش خونه اون برو چون ممکنه عادت کنه تنها بره که بعدا احتمالا یه سری مشکلات پیش میاد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز