از مادرم دلخورم عید دعوتم نکرد

بشینید حرف بزنید با ارامش  اگه امد کادو بده و اینا تشکر کن بعد بگو بیا حرف بزنیم اینارو بهش بگو 

بگو از اول مشکلامون همین بوده بیا یبار حلش کنیم از فرصت استفاده کن

ای بابا چرا آخه مشکل اصلیش چیه که اینطوری میشه؟ تورشن یا آبسه؟

جراحت خوب بوده؟

آخی بنظرم برو زودتر بری بهتره  شاید با دارو حل بشه

میدونم برات سخته ولی تا وقتی که قابل کنترله٬ ازش بگذر.

مطمئنا همسرت انقدر عاقل هست که نذاره این کشمکشا بیخ پیداکنه.

یه دوره ای تو زندگی تنش بالائه باید صبرکنی تا به وقتش٬ چون اگه با شناختی که ازهمسرت داری میدونی مطرح کردن این مسائل بحثو متشنج میکنه پس فایده ای هم نداره و اثر بخش نیست.

فقط کدورتا بینتون زیاد میشه٬ همین عکس العملای ضعیفی که پالس دلخوری داشته باشه کافیه.

اگه قبلا شرایط یک واحد پرتنش بود الان دو واحده

علاوه بر تحصیل همسرت شرایط پدرش هم اضافه شده٬ فعلا فقط باید برای رسیدن به یه پایداری نسبی تلاش کنی و اجازه ندی این ناهمواریا به زندگیت آسیب بزنن

میدونم با درایتی و مدیریت میکنی.

ازطرفی سلامتی خودت مهم ترینه٬ بیشتر استراحت کن.

درکنار سلامت جسم به سلامتی روحت اهمیت بده بیشتر دردا درد روحه که اسیباش توی جسم نمایان میشه.

هرروشی که برای آروم کردن خودت تاالان یادگرفتی استفاده کن تا حرص و غصه وعصبانیت و ناراحتی و همه ی حسای منفی رو دور بریزی و خودتو پر از انرژی مثبت کنی.

و اینکه٬ خدا پر از نور و امیده هیچوقت بنده هاشو به حال خودشون رها نمیکنه٬ بهش اعتمادکن.

انگار ترس از دست دادنتو داره 

سلام

نمیدونم چرا اینجوری میشه

پدر منم همه جوره بهمون رسیده الحمدالله

بدون ذره ای منت یا چشمداشت ...بس که قلب بزرگ داره و اهل سخاوته ...به غریبه ها هم خیر میرسونه 

ولی خب دامادی داره ...نمک نشناس و بسیار پرتوقع و ....

نمیدونم ..خودم ی دونه دختر دارم ...گاهی میگم در آینده هیچی بهش نمیدم ...حمایتی نمیکنم ...تا داماد اینطوری نشه.....ولی خب بچمه.......به قول مامانم ..ما هرچی حمایت مالی و عاطفی میکنیم بخاطر بچه هامونه ...حالا عروس یا داماد قدر بدونن یا نه

خدا همه مونو عاقبت بخیر کنه ان شالله

در آینده نمیخواد برای زندگی داماد خرجی بکنی.

خواستی برا دخترت لباس بخر و ...

داماد پررو میشه فقط