کاش این جو من همونجا ختم میشد
با مامانم و دوستش و دختر دوستشرغتا بودیم پارک ارم منم از سرتا پا تیپ قرمز زده بودم
اصلا از چند فرسخی تابلو بودم
ببین من واقعا آدم ترسویی بودم دل و جرئت سوار شدن وسیله ها رو نداشتم ولی امان از جو
راهنمایی بودم به دختر دوست مامانم گفتم ترن و سورتمه سوار شدی این گفت نه بابا بیا بریم ماشین اونا خوب نیستن منم فاز شجاعت برداشته بودم بهش گفتم نه بابا بیا بریم خوش میگذره ببین رفتم بلیط ترن گرفتم با دوستم نشستم گفتم خیالت راحت نترس اگه ترسیدی منو بغل کن و چشاتو ببند
حالا خودم ر ………..ه بودم به خودم
ترن حرکت کرد یه شیب خیلی بدی رفت بالا اونجا که میخواست سر پایینی بره گفنم داد میزدم غلط کردم تو رو خدا بگو نگه داره
دوستم میگفت حالا برین به خودت تا یاد بگیری حرفمو گوش کنی