داشتیم جفت مون قهوه می خوردیم و تنها بودیم یکم حرف زدیم تو خیابون و شوهرم ازم شماره خواست ندادم و سریع رفتم
بر حسب به آشنا باز مسیر مون به هم دیگه رسید بادمه اون شب که همسرم رو دیدم تا دو روز نمی تونستم از فکرش بخوابم
و بار دوم که همو دیدیم به من پیشنهاد داد و سریع قبول کردم😂😂😂😂