من عقدم شوهرم مادر نداره پنج روز سرکاره پنج روز مرخصی
همیشه مرخصیه میگم بیا خونه ما غذا بخور کسی نیست غذا بپزه این یه عادت بدی پیدا کرده بمن زنگ میزنع فلان غذارو درست کن بیام ببرم بخورم بعد داداشش و باباشم هست منم مامانم راضی نیست حقیقتا میگه ما خودمون ۵ نفریم سه نفر دیگه هم غذا بپزم؟ خب خیلی زور داره ..
امشب ساعت ۸ اومد پیشم ی سر بزنه گفت رفتم ساندویچ خوردم ساعت ۳ هم اومد خونه ما کباب خورد
بعد دوباره ساعت ۸ و نیم زنگ زده برام گوشت قرمز چرخ شده سرخ کن بیام ببرم منم یکم غر زدم گفتم بهش عصر بهت پیام دادم شام بیای اینجا بعدم گفتی ساندویچ خوردم این بهونه ها چیه خلاصه براش درست کردم اومدم دم خونمون منو داداشم بودیم
غدارو بهش دادم گفتم ببین من خسته شدم دیگه انقد تحت فشار بودم مامانم اومده رو گاز گوشت دیده گفته باز گوشت قرمز؟؟؟؟؟؟ آخه ظهر هم کوبیده درست کرده بود حق داره تو این گرونی بعد منه خر از دهنم در اومد به شوهرم گفتم مگه بابای خودت ماهی ی کیلو گوشت هم میخره