خسته شدم دلم میخواد از دست بچمو شوهرم فرار کنم

بزرگترین باگ بچه داشتن همینه 

گاهی ادم یادش میره که قبل از مادر بودن آدمه

من جات باشم میذارمشش پیش شوهرم میگم می‌خوام برم دکتری جایی حداقل روزی نیم ساعت ۱ ساعت میذارم بچه رو میرم، مطمئن باش اولش سخته شاید بچه ها خیلی گریه کنه بخاطر نیم ساعت ولی عادت میکنن ،آماده شو بچه رو بذار برو

دقیقا

و حتی این که به خودت فکر میکنی احساس گناه داری

دیگه انگار لایق زندگی نیستی

خواستی تاپیک اخرمو بخون نظرت بگو 

اره این روش خوبیه. اول نیم ساعت . بعد یکساعتو...توهمین عصبانیت بذاره یکم اروم شه. بچه ام‌گریه میکنه بعد اوکی میشه

خدا لعنتش کنه

عزیزم نظری نداریم. چون شوهر منم همینه. شوهر تو حداقل هست که غر بزنی بهش. شوهر من نیست که حداقل عصبانیتم رو رو سرش. خالی کن

ب کمک و یاری خدا ب زودی از ی مرد بی لیاقت عوضی ک حکم چوب خشک و تو زندگیم داره و همه چی ازش برمیاد راحت میشم 

بذارش یکی دو ساعت خونه مامانت برو برای خودت بگرد.

برا منم همین بود

دعوا کردم گفتم بچه رو ول میکنم پیشت و میرم خونه بابام

حق هم نداری بیای اونجا

بعد از از اون نگه میداره

نه اینکه نگهداره استراحت کنما

فقط درحد اینکه ناهارمو بپزم ظرفامو بشورم

خاک تو سر مردها 

عزیزم ی کم صبور باش...میدونم خسته ای...فکر کنم ی دونه بچه داری.....

من ۴ تا بچه دارم...حالو روزم از شما بهتره...

شوهردمنم اصلا تو بچه داری کمک نمیکنه

خودت برنامه ریزی کن برای کارهات...ی مقدارشو شب وقتی بچت خابه انجام بدی..تا روز کارهات سبک بشه و بتونی استراحت کنی

ب شدت حق داری ولی میدونی تا وقتی بجنگی باهاش همینه درقالب دردل باهاش حرف بزن واینکه یه مدت صبوری کن برچسب عصبی بودن ازت برداره یک روز درهفته مشخص کن چندساعت بگیرتش برو بیرون براخودت ارایشگاه برو مورنگ کن شیدلبی چیزی ک حالت خوب میکنه سفت سخت هفته یکی دوربارمجبورش کن کم کم عادت میشه براش

متاسفم برای مادرانی که همچین پسرای تربیت میکنن که تچهیچ درکی از همکاری و روابط متقابل ندارن ..بیشتر تقصیر مادر شوهراست که یک مشت آدم پرتوقع تحویل جامعه دادن..بهش کار خونه یاد ندادن ..من مادر همسرم از اینکه شوهرم تو کار کمک کنه ناراحت میشه اما حالا دیگه کم کم متوجه شده. چیزی نمیگه ..یکبار تو عقد شوهرم تو یک کاری کمک کرد ندیدیی چه کار کرد ..برام عجیب این زنا خودشون باردار بودن بچه داری و سختی هایش کشیدن نمی‌دونم چرا به پسراشون تفهیم نکردن که در آینده برای زناشون تکیه گاه باشن