2777
2789
عنوان

میشه آرومم کنید از بعد طلاق میترسم

| مشاهده متن کامل بحث + 381 بازدید | 36 پست

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مشکل چیه شما

هی شکاک بود خواهر...خیلی اذیتم کرد ولی دوستش داشتم و نمیخواستم جداشم...وایساد جلوی همه گفت دیگ نمیخوامت🥹🥹🥹من بخاطرش باهمه قطع ارتباط کرده بودم ولی منو میون همه تنها گذاشت و رفت من موندم و این ادما و حرفاشون

آخه من فکر میکنم اونایی که با عشق و عاشقی ازدواج میکنن هیچ وقت مردا خیانت نمیکنن

عاشق اهل خیانت نمیشه این مردای تنوع طلب گند زدن به همه چی جز خودشون و شهوتشون به هیچی فکر نمیکنن 

همین الان چندتا مرد هرزه درخواست دوستی دادن شما تا تهش برو چه خبره 

منظورتون رو متوجه نشدم

پوست انداختم یعنی پوستم‌کنده شد تو سالمندان کار میکردم زیر مریض تعویض میکردم زخم بستر عمیق متعفن میشستم رخت خواب عوض کردن مریضای چاق حمام ...

بعد پشت ادم حرف زیادددددد هر جا بری همه شوهرشونو ازم قایم میکردن مردا زنشونو ازم قایم میکردن همسایه تا منو میدیدن پچ پچ میکردن مادر بزرگم میگفت نزارین رژ بزنه برا کی لباسای شیک میپوشه نزارین بره دانشگاه درس این دیگه به چه درد میخوره بعد مامانم میگفت ۳ ساله اومدی بس بد نیگردی یه خواسگار نداری بعد داییم میگفت چرا فلان روز دعوت کردیم همه بودن نیومدی؟ در صورتی مامانم اصلا بمن نگفته بود هی مث جزامیا همه ادمو قایم میکنن سرکوفت میزنن مامانم هی میگفت خرجمون نمیرسه حالا اینم اضافه شد محمد گفته اگر بخواد اینجوری بگرده و ناخن بکاره من از این خونه میرمو معتاد میشم بعد مامانم دو جور غذا میپخت ! شب میومدن جفتی میخوابیدن پشت در اتاق من که مثلا شب جایی نرم یواشکی بعد که دسشویی میرفتم برادرم میگفت چقدر از بالا سرم راه میری بیدار کردی . عروسی داداشم گفتن نمیخواد تو پاتو بزاری رو سفره عقد بختت رو عروس هوار میشه بعد شوهر خالم به من زنگ زد شمارمو از گوشی خالم برداشته بود گفت بیا صیغه من بشو فحشش دادام و قط کرد بعد رفته بود از ترسش به خالم گفته بود اون بمن پیشنهاد داده خالم کشید اومد سر ما دنیا رو سرم خراب. هر چی گریه کردم هیچکس حرفمو باور نکرد من خرید میکردم که منت نکشم میومدم میدیدم همه چیزو داداش کوچکم خورده میگفتم مامانم میگفت حرام بود ؟ میترسی کم بشه تو خوب درمیاری و نمیدونم از کجا خلاصه که حرف مفت نموند که بار من نکردن و کل و کوتاه میموندم خرج اعتیاد پسر عممو میدادمو طلاق نمیگرفتم سگم شرف داشت....

الان در چه حالی؟

من لیسانس طراحی دوخت گرفتم و با پولای اسیشگاه سکه میخریدم سکه زمان احمدی نژاد از ۲۰۰ تومن یهو شد ۱۱۰۰ منم فردختمو خونه خریدم کوچیکه روشو کار کردم ساختم و دادم اجاره و از خونه بابام در نیومدم نگن تنهاسو برا ازدواجم بد بشه هر جوری بود سر کردم زیرشو کردم ارایشگاه که نچرخید بعد  مزون کودک کردمو تو اینستا فروختم الان یکی از کارامو میزارم استعدادم تو زیبایی کمه🤭 ولی خیاطی انگار ذاتیه برام مث اب خوردن😉 بعد ماشین خریدم و شوهر کردم شوهرم نمایشگاه ماشین داره و بد نیستیم شکر راضیم یه پسرم اوردم یکسالشه🥰

ولی خیلی زحمت کشیدم...

الان همشون باهام خیلی خوبن همون محمدمون روزی یبار  به من زنگ میزنه منم بخاطریکه نگن بیکسه بخشیدم...ولی طلاق چیز بدیه و همه هم شانس نمیارن منو خدا کمکم کرد. شکر 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

مهمونییی

manelii79 | 36 ثانیه پیش
2791
2779
2792