مامانم برگشته میگه تو بری برمیگردی و فلان
در صورتی بخدا چه من باشم چه ن خونش شلختس
منم غذامو نخوردم اومدم پائین
بعد رفتم بالا لباس بپوششم که برم سونوگرافی برگشته میگه همسنای این دوتا بچه بزرگ میکنن در صورتی واقعا سنم زیاد نیس
نمیدونم کلی فحش داد بعد دستمو گرفت هلم داد بیرون الانم باز اومدم پایین
برگشته میگه دیشبم بابات دید غذا نخوردی میگم این غذام برا توعه تا بدونه غذا رو اصراف میکنی
دلم میخواد گریه کنم ولی کرم زدم حیف😂