یه آدم 23 ساله که کنکور قبول نشد و کارشناسیش رو آزاد بدون کنکور گرفته و پیش پدرش کار میکنه اما رشته و کارش رو دوست نداره. میخواست دوباره کنکور بده اما قوانین جدید کنکور ترسوندش. تو فکر این بود چیکار کنه چیکار نکنه ثبت نام ارشد شروع شد برای اینکه فرصتش رو از دست نده، ارشد ثبت نام کرد اما چون دوسش نداشت پشیمون شد. خانوادش گفتن برو ارشد دانشگاه خودت ثبت نام کن قبول نکرد. و خلاصه نمیدونه داره چیکار میکنه و دور خودش همینجوری میچرخه و هیچ هدف و برنامه خاصی نداره و به شدت هم شرمنده خانوادشه. حیف خانوادش که همچین بچهای دارند. اونم وقتی که بچههای فامیل همه دارن یه کاری میکنن
جسارتا کی دوباره کنکور کارشناسی دادید؟ چه سالی؟ و شرمنده رشته تون چی بود لیسانس اول و لیسانس دوم علا ...
اگه بگم لو میرم. فقط بدون زمانی بود که دانشگاه آزاد قبول شدن هم سخت بود. عزیز جان شما از پسر من کوچکتری. اون سالها قبولی دانشگاه خیلی سخت بود. حتی دانشگاه آزاد هم کنکور داشت. سهمیه رزمندگان ۴۰ درصد بود تمام ظرفیت رو میبلعید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همه دارن دور خودشون میچرخن، هممون همینیم. سن ربطی نداره حتی مادر پدرا هم دارن میچرخن. تو ببین چی دوست داری، فکرتو باز کن، اگه پول میخوای مهاجرت معکوس کن برو روستا گلخونه یا دام داری راه بنداز با دام کم، اگر بخوای شهرای بزرگ بمونی با کارمندی و ماهی ده تومن بیست تومن تا ابد برده ای