از سر کار میاد خودش کلید میندازه میاد تو، نه درست حسابی سلام میکنه نه احوالپرسی، انگار نه انگار منم آدمم توی خونه، فکر میکنه همینکه پول بده کافیه دیگه وظیفه ای نداره
من خیلی خواستگار پولدار داشتم که فقط چون میخواستم با عشق ازدواج کنم رد کردم، توی رویاهام میدیدم با مردی ازدواج میکنم که عاشقشم و اونم عاشقمه، ولی عشق توی تقدیرم نبود
سنتی بودین؟
خواهر چی بگم
مال من ن تنها ابراز علاقه نمیکنه تازه از همه چی ایرادم میگیره
دیگه عاصی شدم
جایی هم ندارم برا فرار
برگردم خونه بابامم فقط دردسرم براشون
خیلیها شوهرشون همینه ولی اولویت زندگیشونو چیزی میدونن که مهمتره
بچها لینک چنل تلگرام بدم میاین؟!
۳ ماه این کاری که میگم انجام بده هرروز بدون ناامیدی
وقتی از سرکار اومد سلام و احوال پرسی گرم بکن ببوسش
بعد برو سرشام و سفره پهن کردن و ... کارایی که لازمه بکنی با همون روحیه قوی و شاد
بعد برو سربقیه کارهات و برنامه هات
وظایفتو بخوبی در قبال زندگی و اون انجام بده و شادیتو و خندتو حفظ کن
کم کم ذهنش درگیر میشه که عه چی شد چقدر عوض شده برنامه چیه و ... اینجاست که میفته دنبالت و...
بنظرم ، چند وقتی یادش بیار و ازش بخواه که اونجوری باشه که میخوای ، مثلاً وقتی میاد خونه ، سریع برو جلو و دست بده و روبوسی کن و بش نشون بده که دوست داری اینجوری باشه و مرتب اینکار رو تکرار کن .......
سلام تازه ازدواج کردین؟
