مادر شوهر من خیلی عقده داره نسبت به من یه مدت خودش و دخترای بی خدش میگفتن ک و ن گشاده کار نمیکنه یروزم کلی کار کردم بازم همین حرفا میزدن دیدم هرکار کنم اخر بدمو میگم براشون طلاهم باشم اخر عیب میزارن روم ازالانم مادر شوهرم همجا پخش کرده ناحق که این مشکل. داره فکر نکنم بتونه بچه بیاره لباس نو میخرم برا عید میگه نپوش و با دختراش مسخرم میکنن خیلی بی شخصیته همش حسرت داره حسرت میکشه چون تو ۳۰ سالگی شوهرش از دست داده خیلی سختی کشیده یبارم اومد خونه مادرم با اه کشیدن میگفت منم اندازه تو بودم تو خونه پدرم پادشاهی میکردم زن اینکه شدم بد بخت شدم بخاطر عقده هاش من. اذیت میکنه😔خدارو شکر ازش دورم ولی قطعا شوهرم عید میبرتم ۱۸ ساعت ازش دورم از حالا جبهه گرفتم و از درد دلم کلی تاپیک زدم چه کنم