گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر
گفتم اری! خود نمیدانی که زیبایی چقدر!
درمیانِ دوستداران تا غریبم دید، گفت :
" دوره گردِ آشنا، دور و برِ مایی چقدر..!"
ای دلِ عاشق که پای انتظارش سوختی
هیچکس در انتظارت نیست ، تنهایی چقدر
عاشقی از داغِ غیرت مرد و با خونش نوشت:
دل نمیبندی ولی محبوبِ دلهایی چقدر...
اتشِ دوری مرا سوزاند، ای روزِ وصال
بیش ازین طاقت ندارم، دیر می آیی چقدر:)