با گوشی با یکی دردو دل میکردم اما به خدا منظور بدی نداشتم اون داشت از سختیای زندگیش و کم و کاستیای عروسیش میگفت منم گفتم خانواده شوهرم اتفاقی شنیدن حرفامو شوهرم هنوز نمیدونه واقعا دیگه روم نمیشه ببینمشون از دستم خیلی ناراحتن رفتارشون کلا باهام سرد شده میخوام مهریمو ببخشم و از شوهرم جدا بشم دیگه حرمتی بینمون نمونده عذر خواهیم نمیتونم کنم
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
اسی یا تاپیکت سرکاریه یامسخرمون کردیخب بیاکامل توضیح بده
چیو توضیح بدم بابا
داشتم با دوستم دردو دل میکردم میگفتم اینو کم گذاشتن اینجوری رفتار کردن باهام یدفعه درو باز کردم دیدم پشت درن و یه سلام خیلی سرد دادن و رفتن اخمم کرده بودن ناراحت بودن دیگه مشخص بود شنیدن چون من هیچوقت اینجوری ندیدمشون