چقدر حرف هاتو با عمق سلول هام درک کردم چون شرایط مثل تو هست همیشه بفکر خودش بوده هیچ وقت بفکر من نبود وقتی میگفتم پس من چی میگفت من چکار کنم ک چیز نمیشی جالب ترش توی هیچی ازم راضی نیست آشغال در صورتی ک هر کی منو می بینه میگه بهترینی تمام مسولیت زندگی روی دوش منه اون چکار میکنه همیشه در همه چیز کم میذاره در صورتی ک داره اما من هیچ وقت اونطوری دعوا نکردم همیشه میگه تو غرغرو هستی اگر زن دیگه بود آتیشش میزد
منم اصلا باهاش ارضا نمیشم.
انگار مجردم هنوز ،میاد کارشو میکنه و میره .منم فقط تظاهر به اینکه خیلی خوبه و لذت میبرم.
کاااااش اصلا رابطه جنسی نبود.متنفرم .
من پیش قدم شدم گفت خودت آتیش گرفتی اومدی الان وگرنه اگه دوس مداشتی اصلا نمیومدی.
نمیدونست همون لحظه هم دلم نمیخاست
توروخدا تاپیک رو نترکونین یکم دیگه میام تک تک حرفاتونو میخونم ،بهتون نیاز دارم
چرا با وجود گرمی هنسرت پسش میزنی و میری سراغ خود ... قدر بدون ک شوهرت سمتت میاد شوهر من افسرده سرد ، این کارو میکنم عذاب وجدان میگیرم
هرچی رابطتون بیشترشه حسخودتم بیشنر میشه اونم بهت بیشتر محبت میکنه، میدونم ک خسته ای ولی اولویتو بذار خودتون، شرایط جسمی روحی خودتم بهتر میشه
الانم نزدیک پریودته و تعطیلی مدارس کلافت کرد ، افسردگی اوج گرفته
مکملایی ک گفتم بخور
انشالله بهتر میشی
عزیزدلم گریه کن اونقدری گریه کن تا دلت اروم بشه ولی گلم من وتو که موندگارنیستیم اخرش هممون میمیریم ، پس برای این چندروزی ک مهمانیم بهتره کاری کنیم ک حداقل لذت دنیا را ببریم .همسرت فعلا تبدیل شده ب فرد سمی زندگی شما ک خب تاحدودی حق داری ، درگام اول خودت مهمی و در گام بعدی فرزندت و خانواده ....
شما باید حال دلت را خوب کنی، دچار افسردگی شدی، چارش فقط و فقط روانپزشکه....عزیزم برو دکتر و برای خودت سعی کن بهتربشی، از همسرت بت ساختی ، قرار نیس حال دل تو به حال اون بسته باشه .....تو خودت ی ادمی که حق زندگی داری
امروز یه برگه بردار و تمام نعمت هایی ک داری را بنویس و پشت برگه برای خدا نامه شکرگذاری بنویس .
فردا ی برگه بردار خوبی ها و بدی های خودت را ریز و درشت همه را بنویس و پشت برگه تغییراتی ک دوس داری ب خودت بدی را بنویس
پس فردا ی برگه بردار خوبی ها و بدی های همسرتو بنویس (جز به جز، مثلا مژه های بلندی داره) پشت برگه ی نامه درحد ده خط براش بنویس و از خطاهاش حرفی نزن ولی بگو بیشتر ازت توقع دارم ک کنارم باشی
از روز چهارم برای نعمت هایی ک داری ی نامه شکرگذاری بنویس و خطاب ب فرزندت و ارزوهایی ک براش داری
تو این حسن با خدا عهد کن ک از۳تا از گناهات دوری میکنی و درعوض ازش کمک میخوای ک حال دلت را بهتر کنه ...
اگه خودت بخوای باور کن میتونی بهتربشی، تا عید حال دلت خوب خوب شده ....
برای رابطت هم میدونم چقدر سخته ک همسرت اصلا کاری بلد نباشه پس خودت بهش بگو ک چیکار کنه و سعی کن قبلش حتما تحریک شده باشی، اوایل ک هنوز همسرت جایی تو قلبت نداره توی ذهنت تصویرسازی و فکر کن و ژل لوبریکانت هم ب مقدار تقریبا زیاد استفاده کن و بعد برو سراغ همسرت .
