من یه پشت کنکوری بدبختم ک ننه بابام بخاطر پدر معتادم هعی دعوا دارن و مدام تو خونمون جنگ اعصابه و از دردی ک داشتم پناه بردم ب کسی ک ادعا میکرد دوسم داشت پسرداییم بود اونم بازیم داد ولم کرد الان از لحاظ روحی داغونم دیگه روحم کشش نداره خیلی خستم خیلی دلم میخاد فقط نیست و نابود شم ک نباشم ک درد نکشم💔
اسپویل:
۴ ماه تحمل کن زندگیت رو بساز
وا
چرا بابات نمیره کمپ ترک کنه
زود خسته نشو.
چاره کن.
منم همش تحمل کردم و حتی به خودکشی گاهی فکر کردم.
الان مبتلا به سرطان شدم.
تو خونه، سرکار، هر جا جنگ هم میشه اصلا عین خیالم نیست.
فقط درد خودم رو تحمل میکنم و میگم خدایا از این درد نجاتم بده، زندگیمو توی همین شرایط بد دوباره بسازم.
من درکت میکنم
من پدر و مادرم جدا شدند
بابام میخاد ازدواج کنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز